یه داستان از دازای و دختری به نام ایونو
𝐀𝐧 𝐚𝐧𝐠𝐞𝐥 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐢𝐧𝐯𝐢𝐬𝐢𝐛𝐥𝐞 𝐰𝐢𝐧𝐠𝐬
فرشته ایی با بال های نامرئی
------+++++------
به صفحه ی کامپیوتر خیره بودم نمیدونم چندمین بار بود فقط میدونستم هر دفعه از دیدن صحنه های تکراری انیمه مورد علاقه ام خسته نمیشدم مخصوصا وقتی شخصیت اصلی داستان 'دازای اوسامو' فردی که واقعا نظرمو جلب کرده بود توی بیشتر صحنه ها وجود داشت
لبخندی زدم و یه بار دیگه فیلم و به چند دقیقه قبلش برگردوندم صفحه رو متوقف کردم و برای چندین دقیقه فقط به چهره اش خیره شدم
اون متفکر بود کنترل گر خوشتیپ مرموز و ماهر..
خب به طور معمول چنین خصوصیاتی توی هیچ فردی پیدا نمیشد و همین به علاقه ام نسبت بهش اضافه میکرد به طوری که شب ها آرزوی خواب حضور تو همچین شهری کنار همچین کارکتر های خیالی و گذروندن زمانم باهاشون و داشتم هرچند ممکن نبود اما تصورشم قشنگ بود
به هر حال کسی قرار نبود منو بابت این سرزنش کنه مسلما من تنها آدمی نبودم که این آرزوی خیالی و تو سرش داشت
+ایونو!
آهی کشیدم و با شکل گرفتن اخمی بین ابروهام کامپیوتر و خاموش کردم از اتاق بیرون زدم و سمت منبع صدا یعنی مامانم رفتم مثل همیشه چهره ی ناراضی به خودش گرفته بود و همزمان لقمه های مورد نیازم برای مدرسه رو آماده میکرد
فرشته ایی با بال های نامرئی
------+++++------
به صفحه ی کامپیوتر خیره بودم نمیدونم چندمین بار بود فقط میدونستم هر دفعه از دیدن صحنه های تکراری انیمه مورد علاقه ام خسته نمیشدم مخصوصا وقتی شخصیت اصلی داستان 'دازای اوسامو' فردی که واقعا نظرمو جلب کرده بود توی بیشتر صحنه ها وجود داشت
لبخندی زدم و یه بار دیگه فیلم و به چند دقیقه قبلش برگردوندم صفحه رو متوقف کردم و برای چندین دقیقه فقط به چهره اش خیره شدم
اون متفکر بود کنترل گر خوشتیپ مرموز و ماهر..
خب به طور معمول چنین خصوصیاتی توی هیچ فردی پیدا نمیشد و همین به علاقه ام نسبت بهش اضافه میکرد به طوری که شب ها آرزوی خواب حضور تو همچین شهری کنار همچین کارکتر های خیالی و گذروندن زمانم باهاشون و داشتم هرچند ممکن نبود اما تصورشم قشنگ بود
به هر حال کسی قرار نبود منو بابت این سرزنش کنه مسلما من تنها آدمی نبودم که این آرزوی خیالی و تو سرش داشت
+ایونو!
آهی کشیدم و با شکل گرفتن اخمی بین ابروهام کامپیوتر و خاموش کردم از اتاق بیرون زدم و سمت منبع صدا یعنی مامانم رفتم مثل همیشه چهره ی ناراضی به خودش گرفته بود و همزمان لقمه های مورد نیازم برای مدرسه رو آماده میکرد
۲.۱k
۰۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.