ویو ات

ویو ات
بعد از ناهار بامامان رفتیم خریدارو کردیم و برگشتیم وکه معلوم شد مهمونامون نمیان و ماباید بریم اونجا من نرفتم و منو نامجون موندیم تو خونه (اهم خواستم بگم منحرف نشید)
ات: نامجون
نامجون: بله
ات: گرسنه نیستی
نامجون: چرا بیا باهم غذا درست کنیم

ات و نامجون میرن تو اشپزخونه و مشغول درست کردن غذا میشن

ویو ات
داشتیم غذا درست میکردیم که کرمم گرفت اردو یکم ریختم به نامجون و نامجونم حرسش گرفت و تموم جونمو پر ارد کرد از اشپزخونه اومدیم بیرون و کلی خندیدم و رفتیم دوش گرفتیم و اومدیم غذا خوردیم(باهم دوش نگرفتنا😂)
نامجون: بیا فیلم ببینیم
ات: حله عاشقانه ببینیم؟
نامجون: اره
ویونامجون
رفتیم باهم دیگه شروع کزدیم به فیلم دیدن که یهو اون صحنه ای نباید میومد اومد

چطور بود؟
دیدگاه ها (۰)

ویو اتبیدار شدم دیدم تو یه اتاق تاریکم و یهو یکی وارد شدکوک:...

ارتشی من پارت ۹ویو لیناخوابم برد. ولی یه خواب عن دیدم دیگه خ...

ویو ات الان ساعت ۶ صبحه و اگر الان درس بخونم تا ساعت ۷ونیم و...

پارت۱۳ # حلقه_سکوت تهیونگ: ماچ بهت من میرم استراحت کنمات:...

پارت ۸۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط