ویو ات
بعد از ناهار بامامان رفتیم خریدارو کردیم و برگشتیم وکه معلوم شد مهمونامون نمیان و ماباید بریم اونجا من نرفتم و منو نامجون موندیم تو خونه (اهم خواستم بگم منحرف نشید)
ات: نامجون
نامجون: بله
ات: گرسنه نیستی
نامجون: چرا بیا باهم غذا درست کنیم
ات و نامجون میرن تو اشپزخونه و مشغول درست کردن غذا میشن
ویو ات
داشتیم غذا درست میکردیم که کرمم گرفت اردو یکم ریختم به نامجون و نامجونم حرسش گرفت و تموم جونمو پر ارد کرد از اشپزخونه اومدیم بیرون و کلی خندیدم و رفتیم دوش گرفتیم و اومدیم غذا خوردیم(باهم دوش نگرفتنا😂)
نامجون: بیا فیلم ببینیم
ات: حله عاشقانه ببینیم؟
نامجون: اره
ویونامجون
رفتیم باهم دیگه شروع کزدیم به فیلم دیدن که یهو اون صحنه ای نباید میومد اومد
چطور بود؟
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.