... چطورید، اسم شما چیست؟ اینجا چه کار میکنید؟
... چطورید، اسم شما چیست؟ اینجا چه کار میکنید؟
نگاهی به چهره ی من انداخت و گفت: یک بنده ی خدا هستم که میخوام
در کنار امیرالمؤمنین (علیه السلام) درس بخوانم.
کمی به من برخورد. او جواب درستی به من نداد، گفتم:
من هم مثل شما ایرانی هستم، اهل شیراز و پدرم از علمای این شهر بوده،
میخواستم با شما که هموطن من هستی آشنا بشم.
لبخندی زد و گفت: من رو ابراهیم صدا کنید. تو این شهر هم مشغول درس
هستم. بعد خداحافظی کرد و رفت.
این اولین دیدار ما بود. شاید خیلی برخورد جالبی نبود اما بعدها آنقدر
رابطه ی ما نزدیک شد که آقا هادی رازهایش را به من میگفت.
مدتی بعد به مغازه ی ما رفت و آمد پیدا کرد. دوستانش میگفتند این جوان
طلبه ی سخت کوشی است، اما شهریه نمیگیرد.
یک بار گفتم: آخه برای چی شهریه نمیگیری؟...
دوست
#قسمت_دوم
#شهیدمحمدهادےذوالفقاری
#هدایت_تا_شهادت
#خاکیان_خدایی
نگاهی به چهره ی من انداخت و گفت: یک بنده ی خدا هستم که میخوام
در کنار امیرالمؤمنین (علیه السلام) درس بخوانم.
کمی به من برخورد. او جواب درستی به من نداد، گفتم:
من هم مثل شما ایرانی هستم، اهل شیراز و پدرم از علمای این شهر بوده،
میخواستم با شما که هموطن من هستی آشنا بشم.
لبخندی زد و گفت: من رو ابراهیم صدا کنید. تو این شهر هم مشغول درس
هستم. بعد خداحافظی کرد و رفت.
این اولین دیدار ما بود. شاید خیلی برخورد جالبی نبود اما بعدها آنقدر
رابطه ی ما نزدیک شد که آقا هادی رازهایش را به من میگفت.
مدتی بعد به مغازه ی ما رفت و آمد پیدا کرد. دوستانش میگفتند این جوان
طلبه ی سخت کوشی است، اما شهریه نمیگیرد.
یک بار گفتم: آخه برای چی شهریه نمیگیری؟...
دوست
#قسمت_دوم
#شهیدمحمدهادےذوالفقاری
#هدایت_تا_شهادت
#خاکیان_خدایی
۱.۵k
۱۸ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.