ویو کوک
ویو کوک
وقتی ات دویید رف هعی از بالا صدای بالا پایین شدن تخت میومد( من منحرف نیستم)
وقتی رفتم بالا در باز کردم داش رو تخت پیچ میخورد لباسش ب بدنش چسبیده بود عرق کرده بود وا یعنی اونم تحریک شدههه
کوک: هعی ات تو چته
ات: خیلی گرمهههه
کوک: دختره احمقق تحریک شدی
ات: وایی من باید برم حمومم
وقتی داش نزدیک حموم میشد دستشو گرفتم
ات: وایی کوک اصلا حالم خب نیس ولم کنن
کوک: خب فقط تو نیستی که تو این حالی اونا منو هم تحریک کردن
ات: خب پس بزار برم بیام بیرون بد توبرو
کوک: اتت
ات: چیه
کوک: وقتی من میتونم حال جفتمونو خوب کنم چرا میخوای بری حموم
ات: ن نمیخواد
کوک: ولی من میخوام
ات: ن
کوک: مهم نیس
سفت بقلشکردمو پاشو دور خودم حلقه کردم و چسبوندمش ب دیوار از لب گرفتم عین تشنه هاا لباشو مک میزدم ولی همراهی نکرد
بد ۱۰ دقیقه ب سمت تخت بردمشو روش خیمه زدم
ات: ..
کوک: دوباره شروع کردم ب لب گرفتن ازش
و همزمان لباساشو در میاورد تا ب این رسید که با لباس زیر جلوم بود لباسای خودمو هم دراوردم
وقتی ات دویید رف هعی از بالا صدای بالا پایین شدن تخت میومد( من منحرف نیستم)
وقتی رفتم بالا در باز کردم داش رو تخت پیچ میخورد لباسش ب بدنش چسبیده بود عرق کرده بود وا یعنی اونم تحریک شدههه
کوک: هعی ات تو چته
ات: خیلی گرمهههه
کوک: دختره احمقق تحریک شدی
ات: وایی من باید برم حمومم
وقتی داش نزدیک حموم میشد دستشو گرفتم
ات: وایی کوک اصلا حالم خب نیس ولم کنن
کوک: خب فقط تو نیستی که تو این حالی اونا منو هم تحریک کردن
ات: خب پس بزار برم بیام بیرون بد توبرو
کوک: اتت
ات: چیه
کوک: وقتی من میتونم حال جفتمونو خوب کنم چرا میخوای بری حموم
ات: ن نمیخواد
کوک: ولی من میخوام
ات: ن
کوک: مهم نیس
سفت بقلشکردمو پاشو دور خودم حلقه کردم و چسبوندمش ب دیوار از لب گرفتم عین تشنه هاا لباشو مک میزدم ولی همراهی نکرد
بد ۱۰ دقیقه ب سمت تخت بردمشو روش خیمه زدم
ات: ..
کوک: دوباره شروع کردم ب لب گرفتن ازش
و همزمان لباساشو در میاورد تا ب این رسید که با لباس زیر جلوم بود لباسای خودمو هم دراوردم
۱۳.۷k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.