از خواب بلند شدم دیدم ساعت 4:00
از خواب بلند شدم دیدم ساعت 4:00
به جولی مسیج دادم که بریم بیرون بعد چندminسین کرد و گفت ساعت 6:00 اماده باشم تا بریم سینما لوکیشنم برام فرستاد
از تختم بلند شدم رفتم پایین اول ظرفارو شستم
و یکم خونه رو تمیز کردم
رفتمو یه دوش 30minگرفتم موهامو خشک کردم لباسمو پوشیدم (عکس میزارم) یه میکاپ کیوت کردم و نگاهی به ساعت انداختم 6:30بود از خونه زدم بیرون و یه تاکسی گرفتم و رفتم سینما یکم منتظر موندم تا جولی بیاد
جولی:سلامممممم
+سلامممممم
جولی: چخبر
+هیچ خب فیلمو انتخاب کنیم
جولی: اره
خب فیلمو انتخاب کردیم (هر ژانری که خودتون دوست دارین)
اول از مارکت یه چیزایی گرفتیم بعد رفتیم تو سالن
.
.
.
.
+واییی چه خوب بود
جولی :ارهه عالی بود
+خبب جولی میای بریم خونه من
جولی :اگه مزاحم نیسم اره
+ن بابا من خودم تنها زندگی میکنم مزاحم کی هستی بیا بریمم
جولی :بریم
رسیدیم خونه من با جولی رفتیم داخل از خونم خیلی خوشش اومده بود
خب جولی من میرم لباسمو عوض کنم
رفتم لباس خواب کیوتمو پوشیدم (عکس میزارم)
+خبببب جولی پاپکرن درست کنم
جولی: ارههه
پاپکرن درست کردمو نشستیم با جولی کلی حرف زدیم اون درباره زندگیش بهم گفت فهمیدم که پدرش مرده و با مادرش زندگی میکنه خودشو مادر میرن سر کار
براش ناراحت شدم که دختر به این خوشگلی چرا باید همچین سرنوشتی داشته باشه
چون بهش اعتماد داشتم منم زندگیمو بهش گفتم حتی درباره ی جونگ کوک
حرفای منو که میشنید گریه میکرد که چرا همچین بلایی سرم اومده ولی خوده من اصن بغضم نکردم لامصب😂خوبه اینا سر خودم اومده
ساعت 12:00بود که جولی رفت خونشون
منم چیزارو جمع کردم خابیدم چون صب زود باید بلند میشدم
.
.
شرایط ۸ لایک 🦋
به جولی مسیج دادم که بریم بیرون بعد چندminسین کرد و گفت ساعت 6:00 اماده باشم تا بریم سینما لوکیشنم برام فرستاد
از تختم بلند شدم رفتم پایین اول ظرفارو شستم
و یکم خونه رو تمیز کردم
رفتمو یه دوش 30minگرفتم موهامو خشک کردم لباسمو پوشیدم (عکس میزارم) یه میکاپ کیوت کردم و نگاهی به ساعت انداختم 6:30بود از خونه زدم بیرون و یه تاکسی گرفتم و رفتم سینما یکم منتظر موندم تا جولی بیاد
جولی:سلامممممم
+سلامممممم
جولی: چخبر
+هیچ خب فیلمو انتخاب کنیم
جولی: اره
خب فیلمو انتخاب کردیم (هر ژانری که خودتون دوست دارین)
اول از مارکت یه چیزایی گرفتیم بعد رفتیم تو سالن
.
.
.
.
+واییی چه خوب بود
جولی :ارهه عالی بود
+خبب جولی میای بریم خونه من
جولی :اگه مزاحم نیسم اره
+ن بابا من خودم تنها زندگی میکنم مزاحم کی هستی بیا بریمم
جولی :بریم
رسیدیم خونه من با جولی رفتیم داخل از خونم خیلی خوشش اومده بود
خب جولی من میرم لباسمو عوض کنم
رفتم لباس خواب کیوتمو پوشیدم (عکس میزارم)
+خبببب جولی پاپکرن درست کنم
جولی: ارههه
پاپکرن درست کردمو نشستیم با جولی کلی حرف زدیم اون درباره زندگیش بهم گفت فهمیدم که پدرش مرده و با مادرش زندگی میکنه خودشو مادر میرن سر کار
براش ناراحت شدم که دختر به این خوشگلی چرا باید همچین سرنوشتی داشته باشه
چون بهش اعتماد داشتم منم زندگیمو بهش گفتم حتی درباره ی جونگ کوک
حرفای منو که میشنید گریه میکرد که چرا همچین بلایی سرم اومده ولی خوده من اصن بغضم نکردم لامصب😂خوبه اینا سر خودم اومده
ساعت 12:00بود که جولی رفت خونشون
منم چیزارو جمع کردم خابیدم چون صب زود باید بلند میشدم
.
.
شرایط ۸ لایک 🦋
۵.۲k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.