love or friend
love or friend
part32
بعد از مصاحبه
ا/ت: خب کی میگن که قبول شدیم یا نه؟
منشی: هفته بعد خبرتون میکنن
ا/ت: ممنون
با خوشحالی رفتم خونه
ا/ت: مامان
م: اومدی مصاحبه چطور بود؟
ا/ت: عالی بود مطمئنم قبول میشم
م: ا/ت جون ببین دخترم گفتی این شرکت بزرگیه و مثل جای قبلیت نیست پس درست رفتار کن و الکی حتی اگه خسته شده باشی هم استعفا نده
ا/ت: باشه مامان قول میدم
م: افرین دختر گلم برو عوض کن بیا یه چیزی بخور
ا/ت: باشه مامان
دو هفته بعد
م: ا/ت
ا/ت: بله مامان
م: چرا از خواب بلند نمیشی تا هفته پیش که هفت صبح از خواب بیدار میشدی الان ساعت یازدست
ا/ت: مامان میخوام بخوابم
م:بیدار شو مگه شرکته چقدر مهم بود که بخاطرش هنوز ناراحتی قبول نشدی اشکال نداره هنوز کلی جا هست
ا/ت: مامان تو نمیدونی من چه علاقه ای به اونجا داشتم
م:دیگه نشد دیگه پاشو برو یه جای دیگه
ا/ت: من استعفا دادم چون دوس داشتم بیام تو این شرکت چون کارمند نیاز داشتن من از وقتی که دانشگاه بودم هروز میرفتم نگاه به این شرکت میکردم که چه روزی میتونم برم داخلش
م: ناراحت نباش دختر دوباره برو مصاحبه
ا/ت: ببینم چیکار میکنم
بلند شدم رفتم صورتمو شستم گوشیم زنگ خورد
ا/ت: الو
منشی: سلام
ا/ت: سلام
منشی: پارک ا/ت
ا/ت: بله خودم هستم
منشی: متاسفم برای اینکه دیر تماس گرفتم
ا/ت: ببخشید من شما را به جا نمیارم
منشی: من خواستم خبر قبولی شما به عنوان کاراموز خبر بدم از فردا بیاید
ا/ت: کجا؟
منشی: شرکت
ا/ت: چی قبول شدم
منشی: بله
گوشیمو قطع کردمو یه جیغی شدم
ا/ت: ماماننن قبول شدممم
#فیک
#سناریو
part32
بعد از مصاحبه
ا/ت: خب کی میگن که قبول شدیم یا نه؟
منشی: هفته بعد خبرتون میکنن
ا/ت: ممنون
با خوشحالی رفتم خونه
ا/ت: مامان
م: اومدی مصاحبه چطور بود؟
ا/ت: عالی بود مطمئنم قبول میشم
م: ا/ت جون ببین دخترم گفتی این شرکت بزرگیه و مثل جای قبلیت نیست پس درست رفتار کن و الکی حتی اگه خسته شده باشی هم استعفا نده
ا/ت: باشه مامان قول میدم
م: افرین دختر گلم برو عوض کن بیا یه چیزی بخور
ا/ت: باشه مامان
دو هفته بعد
م: ا/ت
ا/ت: بله مامان
م: چرا از خواب بلند نمیشی تا هفته پیش که هفت صبح از خواب بیدار میشدی الان ساعت یازدست
ا/ت: مامان میخوام بخوابم
م:بیدار شو مگه شرکته چقدر مهم بود که بخاطرش هنوز ناراحتی قبول نشدی اشکال نداره هنوز کلی جا هست
ا/ت: مامان تو نمیدونی من چه علاقه ای به اونجا داشتم
م:دیگه نشد دیگه پاشو برو یه جای دیگه
ا/ت: من استعفا دادم چون دوس داشتم بیام تو این شرکت چون کارمند نیاز داشتن من از وقتی که دانشگاه بودم هروز میرفتم نگاه به این شرکت میکردم که چه روزی میتونم برم داخلش
م: ناراحت نباش دختر دوباره برو مصاحبه
ا/ت: ببینم چیکار میکنم
بلند شدم رفتم صورتمو شستم گوشیم زنگ خورد
ا/ت: الو
منشی: سلام
ا/ت: سلام
منشی: پارک ا/ت
ا/ت: بله خودم هستم
منشی: متاسفم برای اینکه دیر تماس گرفتم
ا/ت: ببخشید من شما را به جا نمیارم
منشی: من خواستم خبر قبولی شما به عنوان کاراموز خبر بدم از فردا بیاید
ا/ت: کجا؟
منشی: شرکت
ا/ت: چی قبول شدم
منشی: بله
گوشیمو قطع کردمو یه جیغی شدم
ا/ت: ماماننن قبول شدممم
#فیک
#سناریو
۳۷.۷k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.