love or friend
love or friend
part34
ساران:از امروز شروع کردی خیلی خوبه که اینقدر کارتو دوس داری که از روز اول براش اینقدر زحمت میکشی مدیرت کیه؟
ا/ت: جیهو
ساران: جیهو وایی نه متاسفم
ا/ت: چرا؟
ساران: خیلی سخت گیر و حسوده تا حالا یه نفرو قبول نکرده اگه میتونی مدیرتو عوض کن
ا/ت: دست من نیست
ساران: به رئیس شرکت بگو؟
ا/ت: اگه بگم عوض میکنه مگه انتخاب کارمند دست مدیره؟
ساران: اره دست مدیره رئیس اینجا کلی کار داره به این چیزا نمیرسه
ا/ت: نمیشه مدیر من تو باشی؟
ساران: من خودم تازه یه ساله اینجا کار میکنم نه منو نمیزارن برای اینکار
ا/ت: خب یعنی جیهو منو قبول نمیکنه امروز که مهربون بود
ساران: همیشه اینجوریه فردا برو با رئیس اینجا حرف بزن
ا/ت: زن یا مرده؟
ساران: چی؟ رئیس اینجا مرده و دوستش همیشه باهمن
ا/ت: اها خب تو برگرد منم متن کامل کنم برم
ساران: باشه من تو این جعبه برات خوراکی گذاشتم گشنه نباشی
ا/ت: مرسی
فردا
دیشب دیر برگشتم ولی باید تلاش خودمو بکنم برگشتم شرکت
ا/ت: منشی
منشی: بله
ا/ت: میشه مدیر منو تغییر بدید
منشی: مدیرت؟
ا/ت: جیهو
منشی: خدا به دادت برسه از نظر من خودتو اذیت نکن سریع جا بزن برگرد سر خونه زندگیت
ا/ت: یعنی چی من کلی تلاش کردم به اینجا برسم چرا جابزنم ولی نمیشه جیهو عوض بشه
منشی: دست من نیست دست افراد بالاتره مثل رئیس
ا/ت: اومده رئیس
منشی: اینکارو نکن میخوای بری باهاش حرف بزنی
ا/ت: بله میرم صحبت میکنم تا عوضش کنه تا حالا کسیم عوض کرده
منشی: نمیدونم فک نکنم میگم توهم خودتو اذیت نکن
ا/ت: من میرم رئیس تو کدوم طبقست
منشی: هشتم
رفتم طبقه هشتم یه نفس عمیقی کشیدم و در زدم
تق تق تق
رفتم داخل
ا/ت: سلام من کاراموز هستم برای جا به جایی مدیر اومده بودم
سرشو چرخوند
ا/ت: تتتهیونگ
#فیک
#سناریو
part34
ساران:از امروز شروع کردی خیلی خوبه که اینقدر کارتو دوس داری که از روز اول براش اینقدر زحمت میکشی مدیرت کیه؟
ا/ت: جیهو
ساران: جیهو وایی نه متاسفم
ا/ت: چرا؟
ساران: خیلی سخت گیر و حسوده تا حالا یه نفرو قبول نکرده اگه میتونی مدیرتو عوض کن
ا/ت: دست من نیست
ساران: به رئیس شرکت بگو؟
ا/ت: اگه بگم عوض میکنه مگه انتخاب کارمند دست مدیره؟
ساران: اره دست مدیره رئیس اینجا کلی کار داره به این چیزا نمیرسه
ا/ت: نمیشه مدیر من تو باشی؟
ساران: من خودم تازه یه ساله اینجا کار میکنم نه منو نمیزارن برای اینکار
ا/ت: خب یعنی جیهو منو قبول نمیکنه امروز که مهربون بود
ساران: همیشه اینجوریه فردا برو با رئیس اینجا حرف بزن
ا/ت: زن یا مرده؟
ساران: چی؟ رئیس اینجا مرده و دوستش همیشه باهمن
ا/ت: اها خب تو برگرد منم متن کامل کنم برم
ساران: باشه من تو این جعبه برات خوراکی گذاشتم گشنه نباشی
ا/ت: مرسی
فردا
دیشب دیر برگشتم ولی باید تلاش خودمو بکنم برگشتم شرکت
ا/ت: منشی
منشی: بله
ا/ت: میشه مدیر منو تغییر بدید
منشی: مدیرت؟
ا/ت: جیهو
منشی: خدا به دادت برسه از نظر من خودتو اذیت نکن سریع جا بزن برگرد سر خونه زندگیت
ا/ت: یعنی چی من کلی تلاش کردم به اینجا برسم چرا جابزنم ولی نمیشه جیهو عوض بشه
منشی: دست من نیست دست افراد بالاتره مثل رئیس
ا/ت: اومده رئیس
منشی: اینکارو نکن میخوای بری باهاش حرف بزنی
ا/ت: بله میرم صحبت میکنم تا عوضش کنه تا حالا کسیم عوض کرده
منشی: نمیدونم فک نکنم میگم توهم خودتو اذیت نکن
ا/ت: من میرم رئیس تو کدوم طبقست
منشی: هشتم
رفتم طبقه هشتم یه نفس عمیقی کشیدم و در زدم
تق تق تق
رفتم داخل
ا/ت: سلام من کاراموز هستم برای جا به جایی مدیر اومده بودم
سرشو چرخوند
ا/ت: تتتهیونگ
#فیک
#سناریو
۲۸.۳k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.