از اون زمانی که حقیقتو دیدم

از اون زمانی که حقیقتو دیدم
حس کردم تو این دنیا غریبم
مثل یه نقطه سفید تو زمینه سیاه بودم
دیگه همرنگ شدن فایده نداشت
من کلا به فاز مخالف پیوسته بودم
یه ارتش تک نفره بودم
ارزش های زندگیمو گم کردم
غم همه وجودمو فرا گرفت
و به مرده های به ظاهر زنده پیوستم.
#مرده_متحرک
دیدگاه ها (۱)

بیچاره مترسک کل سال از مزرعه حفاظت کردولی با شروع فصل سرما ت...

اینجا کسی به تنهایی من تلنگر نمی زند.من و حرف هایم ،قصه های ...

صدای نم نم باران خواب را از چشمانم ربوده بود . هر کاری کردم ...

#رویای #جوانی #پارت_۴داشتم قدم میزدیم با هیونگی که دیدم همه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط