من پلک می شوم تو به هم میزنی مرا

.
من پلک می شوم تو به هم میزنی مرا
گویی که شاعری و قلم میزنی مرا...
محمد ارثی زاد
دیدگاه ها (۲)

...مگر چه ریخته ای در پیاله ی هوشمکه عقل و دین شده چون قصه ه...

آسمانو هرچه آبی دیگراگر چشمان تو نیسترنگ هدر رفته استبر بوم ...

...سیلِ چشمان مرا امشب به راه انداختیکنج پستوی گلویم بغض و آ...

بعد عمری در کجا باید که پیدایت کنماز کدامین پنجره باید تمنای...

مرا طوری بقل کن گویی عمریست از تو دور بودمو ارام مرا ببوس که...

مرا طوری بقل کن گویی عمریست از تو دور بودمو ارام مرا ببوس که...

قطع زنی می گویند او کافریوق نیست چیزی بنام خانه زاد تع این م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط