وانشات جین
وانشات جین
پارت ۲
وقتی دخترتون مریض میشه...
+اوکی،فعلا ساعت ۱۱ کلی وقت داریم،من میرم یکم خرید کنم تو حواست به راما باشه اگه حالش بد شد بهم سریع زنگ بزنیاا
-اوک،اوک خیالت راحت تو برو
+باشه پس،فعلا!
رفتم سمت اتاق منو جین،یه شلوار قرمز برداشتم،یه کراپ مشکی روش پوشیدم،یه رژ خوش رنگ زدم،خط چشممو زدم،اسپری رو از روی میز برداشتم و به خودم زدم.کیف مشکی سر شونیمو زدم،کارت جینو برداشتم(😂 )سوییچ و کیلید رو برداشتم و گوشیمو تو کیف گذاشتم..
+جین من رفتم
-اوکی بای
+بای
سوار ماشینم شدم،ریموت درو زدم و منتظرم شدم درا کامل باز بشن،بعدش پامو فشار دادم سر گاز و حرکت کردم سمت فروشگاه،وارد که شدم وسایل مورد نیاز رو برداشتم،یه عروسک یونیکرون چشممو گرفت،برای راما برش داشتم شاید حالش بهتر شه!
بعد از حساب کردن خریدارو گذاشتم تو صندوق عقب،رفتم خونه،خریدارو بردم اشپزخونه،ماسکمو برداشتم و رفتم سمت اتاق راما،دیدم از سر جاش پاشده و نشسته و بهم زل زده!
+مامان چیشده؟
راما اشاره کرد به گلوش
-گلوم درد میکنه!
+بیا این شربتو بخور
+حالا استراحت کن عزیزم!
-باشه
+افرین من رفتم
رفتم سمت پلاستیکای خرید،مایع ظرفشویی رو برداشتم،بردمو جا مایعی هارو پر کردم،باقی مونده مایع رو گذاشتم تو کابینت،دستمالو برداشتم و بستشو باز کردم پنج تارو برداشتم،یکی رو برای اتاق راما،یکی برای اتاق منو وجین،یکی هم برای اشپزخونه و یکی دیگه هم برای عسلی ها و تو بالکن!
بقیه خریداهم چیدم،دستامو شستمو از اونجایی که جین و راما غذاهای ایرانی دوست دارن،شروع کردم به پخت زیر برنجی،برنج که دم کشید روغنو بهش دادم،و بعد اتمام غذا گذاشتم یکم بپزن،چشم به ساعت افتاد!۲:۳۵ دقیقه ظهر بود،جین تو اتاق خواب بود رفتم بیدارش کردم و گفتم بیاد غذا بخوره،غذارو گذاشتم سر میز و یه کاسه گرفتم وایه راما،رفتم تو اتاقش
+راما پاشو عروسکم
&اوما
+بیا غذا بخور
&نمیخوام
+هیچی نخوردی اینطور که نمیشه!
(بعد دادن غذا به راما)
+حالا ببین چی برات دارممم
عروسکو نشونش دادم
+سوپرایزز
&واییی اومای گاد!!(با ذوق و صدای گرفته)
این برای منه؟
+بلهه
&مرسیی
+خواهش میکنم کیتوتک،حالا بخواب که ساعت ۶ باید بریم دکتر
رفتم بیرون تا غذا بخورم چشمم افتاد به ساعت ۳ و نیم بود،چقد زمان زود گذشت!رفتم غذا خوردم بعدشم ظرفارو گذاشتم تو ماشین ظرفشویی و رفتم تو اتاقمون،جین سرش تو گوشی بود،از پشت بغلش کردم
+های
-اوه،سلام بیب(به سمتت برگشت)
-حال راما خوبه؟
+اوم خوبه
-الان ساعت ۴ یکم استراحت کن بعدش بریم دکتر
+اوکی
کم کم چشمام گرم شد و خوابیدم
برای پارت بعد کافیه که ۶ نفر لایک کنن و ۳ کامنت بزارین!
پارت ۲
وقتی دخترتون مریض میشه...
+اوکی،فعلا ساعت ۱۱ کلی وقت داریم،من میرم یکم خرید کنم تو حواست به راما باشه اگه حالش بد شد بهم سریع زنگ بزنیاا
-اوک،اوک خیالت راحت تو برو
+باشه پس،فعلا!
رفتم سمت اتاق منو جین،یه شلوار قرمز برداشتم،یه کراپ مشکی روش پوشیدم،یه رژ خوش رنگ زدم،خط چشممو زدم،اسپری رو از روی میز برداشتم و به خودم زدم.کیف مشکی سر شونیمو زدم،کارت جینو برداشتم(😂 )سوییچ و کیلید رو برداشتم و گوشیمو تو کیف گذاشتم..
+جین من رفتم
-اوکی بای
+بای
سوار ماشینم شدم،ریموت درو زدم و منتظرم شدم درا کامل باز بشن،بعدش پامو فشار دادم سر گاز و حرکت کردم سمت فروشگاه،وارد که شدم وسایل مورد نیاز رو برداشتم،یه عروسک یونیکرون چشممو گرفت،برای راما برش داشتم شاید حالش بهتر شه!
بعد از حساب کردن خریدارو گذاشتم تو صندوق عقب،رفتم خونه،خریدارو بردم اشپزخونه،ماسکمو برداشتم و رفتم سمت اتاق راما،دیدم از سر جاش پاشده و نشسته و بهم زل زده!
+مامان چیشده؟
راما اشاره کرد به گلوش
-گلوم درد میکنه!
+بیا این شربتو بخور
+حالا استراحت کن عزیزم!
-باشه
+افرین من رفتم
رفتم سمت پلاستیکای خرید،مایع ظرفشویی رو برداشتم،بردمو جا مایعی هارو پر کردم،باقی مونده مایع رو گذاشتم تو کابینت،دستمالو برداشتم و بستشو باز کردم پنج تارو برداشتم،یکی رو برای اتاق راما،یکی برای اتاق منو وجین،یکی هم برای اشپزخونه و یکی دیگه هم برای عسلی ها و تو بالکن!
بقیه خریداهم چیدم،دستامو شستمو از اونجایی که جین و راما غذاهای ایرانی دوست دارن،شروع کردم به پخت زیر برنجی،برنج که دم کشید روغنو بهش دادم،و بعد اتمام غذا گذاشتم یکم بپزن،چشم به ساعت افتاد!۲:۳۵ دقیقه ظهر بود،جین تو اتاق خواب بود رفتم بیدارش کردم و گفتم بیاد غذا بخوره،غذارو گذاشتم سر میز و یه کاسه گرفتم وایه راما،رفتم تو اتاقش
+راما پاشو عروسکم
&اوما
+بیا غذا بخور
&نمیخوام
+هیچی نخوردی اینطور که نمیشه!
(بعد دادن غذا به راما)
+حالا ببین چی برات دارممم
عروسکو نشونش دادم
+سوپرایزز
&واییی اومای گاد!!(با ذوق و صدای گرفته)
این برای منه؟
+بلهه
&مرسیی
+خواهش میکنم کیتوتک،حالا بخواب که ساعت ۶ باید بریم دکتر
رفتم بیرون تا غذا بخورم چشمم افتاد به ساعت ۳ و نیم بود،چقد زمان زود گذشت!رفتم غذا خوردم بعدشم ظرفارو گذاشتم تو ماشین ظرفشویی و رفتم تو اتاقمون،جین سرش تو گوشی بود،از پشت بغلش کردم
+های
-اوه،سلام بیب(به سمتت برگشت)
-حال راما خوبه؟
+اوم خوبه
-الان ساعت ۴ یکم استراحت کن بعدش بریم دکتر
+اوکی
کم کم چشمام گرم شد و خوابیدم
برای پارت بعد کافیه که ۶ نفر لایک کنن و ۳ کامنت بزارین!
۱۳.۱k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.