دوزتاان،فیک جدیددد
وانشات جین
وقتی دخترتون مریضه
پارت ¹
(بچه ها دخترشون ۴ سالشه)
"ا.ت ویو"
از خواب پاشدم،جین رو کنارم دیدم..ناخوداگاه لبخندی رو لبم اومد،رفتم سمت اتاق راما(اسم دخترشون)در اتاقشو اروم باز کردم،اخم کیوت و کوچیکی کرده بود،اول فک کردم خواب بد میبینه سمت تختش رفتم،محافظ تختش رو پایین دادم،دستمو گذاشتم رو سرش.وای خدا من تب کرده بود!دیروز رفته بودیم ساحل و راما و جین همش شیطونی میکردن،راما میرف تو اب و میومد بیرون و لباساشو عوض نمیکرد،حتی خونه هم ک رفتیم نذاشت ببرمش حموم،میدونستم اینطوری میشه!
رفتم تو اشپزخونه یه ظرف پلاستیکی برداشتم و پر ابش کردم و از توی کمد یه حوله سفید بردم سمت اتاق راما
حوله رو زدم تو اب گذاشتم رو پیشونیش،چن بار این کارو تکرار کردم و اخرش حوله خیس رو گذاشتم بمونه رو پیشونیش تا تبش پایین بیاد.رفتم سمت سرویس،دست و صورتمو شستم موهام چون کوتاه بود نیاز نبود ببندمشون فقط سرسری شونه شون کردم،یه ماسک برداشتم و زدم،رفتم سمت اتاق راما،من دلواپس خودم نبودم،فقط اگه مریض میشدم کی میخواست از راما مراقبت کنه؟این حس مادریه!
ماسکمو بالا دادم و رفتم تو اتاق،یه صندلی برداشتم گذاشتم کنار تختش،حوله رو برداشتم و گذاشتم سر پاتختی،ظرف رو برداشتم هنوز توش اب بود،گذاشتمش زیر پای راما،پاهاشو گذاشتم توی اب سرد تا تبش بیاد پایین،تو همون حال بودم که صدای خواب الود جین منو به خودش اورد.
-ا.ت..چیشده؟راما مریض شده؟
+اوه.صب بخیر...متاسفانه بله
-پس من برم اینترنتی یه نوبت واسه امروز بگیرم؟
+اره..برو..تو اتاقم نیا مریض نشی ی وقت
-باشه فداتشم
و رفت
رفتم از توی جعبه دارو ها شربت استامینوفن رو برداشتم،قاشق درجه بندیشم برداشتم،چون راما دفه قبل هم ک مریض شده بود بردمش دکتر گفت باید چقد بش بدم هنوز یادمه.
اروم راما رو بیدار کردم
+دختر قشنگم،مامان،پاشو
&م..ما..م..اا..ن(سرفه)
&مریض شدم؟(با صدای گرفته)
+یه کوچولو اره
+حالا دهنتو باز کن بهت شربت بدم که زود خوب شی
&نه تلخه(سرفه)
+نگا اگه نخوری خوب نمیشی
بعد از کلی سر و کله زدن تونستم بهش شربتشو بدم و دوباره خوابوندمش
+جین
-جونم؟راستی حال راما خوبه؟
+اوهوم،بهتره...نوبت گرفتی؟
-اره،ساعت ۶ بعد از ظهر میریم
+باشه،فعلا که ساعت ۱۱
برای پارت بعدی ۶ لایک،۶ کامنت
وقتی دخترتون مریضه
پارت ¹
(بچه ها دخترشون ۴ سالشه)
"ا.ت ویو"
از خواب پاشدم،جین رو کنارم دیدم..ناخوداگاه لبخندی رو لبم اومد،رفتم سمت اتاق راما(اسم دخترشون)در اتاقشو اروم باز کردم،اخم کیوت و کوچیکی کرده بود،اول فک کردم خواب بد میبینه سمت تختش رفتم،محافظ تختش رو پایین دادم،دستمو گذاشتم رو سرش.وای خدا من تب کرده بود!دیروز رفته بودیم ساحل و راما و جین همش شیطونی میکردن،راما میرف تو اب و میومد بیرون و لباساشو عوض نمیکرد،حتی خونه هم ک رفتیم نذاشت ببرمش حموم،میدونستم اینطوری میشه!
رفتم تو اشپزخونه یه ظرف پلاستیکی برداشتم و پر ابش کردم و از توی کمد یه حوله سفید بردم سمت اتاق راما
حوله رو زدم تو اب گذاشتم رو پیشونیش،چن بار این کارو تکرار کردم و اخرش حوله خیس رو گذاشتم بمونه رو پیشونیش تا تبش پایین بیاد.رفتم سمت سرویس،دست و صورتمو شستم موهام چون کوتاه بود نیاز نبود ببندمشون فقط سرسری شونه شون کردم،یه ماسک برداشتم و زدم،رفتم سمت اتاق راما،من دلواپس خودم نبودم،فقط اگه مریض میشدم کی میخواست از راما مراقبت کنه؟این حس مادریه!
ماسکمو بالا دادم و رفتم تو اتاق،یه صندلی برداشتم گذاشتم کنار تختش،حوله رو برداشتم و گذاشتم سر پاتختی،ظرف رو برداشتم هنوز توش اب بود،گذاشتمش زیر پای راما،پاهاشو گذاشتم توی اب سرد تا تبش بیاد پایین،تو همون حال بودم که صدای خواب الود جین منو به خودش اورد.
-ا.ت..چیشده؟راما مریض شده؟
+اوه.صب بخیر...متاسفانه بله
-پس من برم اینترنتی یه نوبت واسه امروز بگیرم؟
+اره..برو..تو اتاقم نیا مریض نشی ی وقت
-باشه فداتشم
و رفت
رفتم از توی جعبه دارو ها شربت استامینوفن رو برداشتم،قاشق درجه بندیشم برداشتم،چون راما دفه قبل هم ک مریض شده بود بردمش دکتر گفت باید چقد بش بدم هنوز یادمه.
اروم راما رو بیدار کردم
+دختر قشنگم،مامان،پاشو
&م..ما..م..اا..ن(سرفه)
&مریض شدم؟(با صدای گرفته)
+یه کوچولو اره
+حالا دهنتو باز کن بهت شربت بدم که زود خوب شی
&نه تلخه(سرفه)
+نگا اگه نخوری خوب نمیشی
بعد از کلی سر و کله زدن تونستم بهش شربتشو بدم و دوباره خوابوندمش
+جین
-جونم؟راستی حال راما خوبه؟
+اوهوم،بهتره...نوبت گرفتی؟
-اره،ساعت ۶ بعد از ظهر میریم
+باشه،فعلا که ساعت ۱۱
برای پارت بعدی ۶ لایک،۶ کامنت
۱۲.۹k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.