پارت سوم بهترین شب
پارت سوم بهترین شب
یلدا : چارهای ندارم باید بکشمش
چویا : این کارتونو میخوای؟
یلدا : نه اون قابلمه رو میخوام
چویا : کاری نداره که الان بهت میدم فقط وایسا کنار
یلدا : ممنون باشه
چویا : بیا اینم قابلمه
یلدا : ممنونم
چویا حالا این قابلمه رو میخوای چیکار؟
یلدا : میخوایم غذا درست کنیم
چویا : اهان
یلدا : ملیکا لوبیا ها رو پاک کردی؟
ملیکا : اره برنجم پاک کردم
یلدا : ممنون دستت درد نکنه
ملیکا : کاری نکردم
یلدا : خوب تو برنجو درست کن منم لوبیارو
ملیکا : باشه
یلدا : وای خدا این پیازا چقدر تندن
ملیکا : اره اشک منم که خورد نمیکنم دراومد
از کجا خریدیشون؟
یلدا : از پنجشنبه بازار
ملیکا : زودتر تمومش کن کور شدم
یلدا : من دارم خورد میکنم من از تو بیشتر کور شدم
ملیکا : باشه زودباش
یلدا : باشه
ملیکا : آخیش تموم شد
یلدا : اره
ملیکا : خوبه راحت شدیم
یلدا : کجا میری به سلامتی؟
ملیکا : خوب میرم بشینم کمرم از اینور خورد شد چشمام از اینور کور شد
یلدا : پس شربتو کیکو بابام درست کنه؟
ملیکا : اوه اونا هم هستن واییییییی
یلدا : وای مای نداره بیا درست کنیم باهم میریم میشینیم
ملیکا : باشه
یلدا : برو قندارو بیار
ملیکا : کجاست؟
یلدا : تو انباری
ملیکا : بیا اینم قند وای چقدر سنگین بود کمرم شیکست
یلدا : خوب حالا برو اون قابلمه رو بیار
ملیکا : ای وایی دیگه گاز جا نداره بخوای قابلمه بزاری
یلدا : کاری نداره اون تک گازو میاریم وصل میکنیم روی اون میزاریم
حالا برو تک گازو بیار
ملیکا : باشه ولی کجاست؟
یلدا : بنظرت تک گازی که خیلی کم ازش استفاده میشه کجاست؟
ملیکا : خوب تو انبار
یلدا : خوب وقتی میدونی اونجاست چرا میپرسی
ملیکا : گفتم شاید جاشو عوض کرده باشی
یلدا : نخیر عوض نکردم
ملیکا : باشه رفتم بیارم
بیا این تک گاز حالا کجا بزارمش؟
یلدا : بیا بزار رو سر من کجا میخوای بزاریش خوب رو زمین دریگه
ملیکا : باشه
یلدا : برو چندتا پارج آب ور دار بیار
ملیکا : باشه الان میرم
یلدا : خوب آبارو بریز تو قابلمه
ملیکا : باشه
یلدا : تو اینو هم بزن تا من برم پارچه تمیز بیارم
ملیکا : باشه ولی پارچه تمیز براچی؟
یلدا : برای صاف کردن آب قند
ملیکا : اهان یادم اومد
یلدا : پس من رفتم همش بزن تا بیام
ملیکا : باشه
یلدا : اینم از پارچه
ملیکا : خوبه
یلدا : به کجاش رسیدی؟
ملیکا : همه قندا آب شدن دارن قل قل میکنن
یلدا : خاموشش کن
ملیکا : باشه
یلدا : آروم سرشو بگیر بیار پایین
ملیکا : باشه
یلدا : خوب الان باید ببریمش بیرون تا خنک بشه
ملیکا : اینکه سنگینه و داغه چه جوری ببریمش بیرون؟
یلدا : آروم آروم میبریمش
ملیکا : باشه تا تو مارو جزقاله نکنی ولکن نیستی
یلدا : ای بابا این چه حرفیه نترس جزقاله نمیشی
ملیکا : باشه
امیدوارم خوشتون بیاد
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
یلدا : چارهای ندارم باید بکشمش
چویا : این کارتونو میخوای؟
یلدا : نه اون قابلمه رو میخوام
چویا : کاری نداره که الان بهت میدم فقط وایسا کنار
یلدا : ممنون باشه
چویا : بیا اینم قابلمه
یلدا : ممنونم
چویا حالا این قابلمه رو میخوای چیکار؟
یلدا : میخوایم غذا درست کنیم
چویا : اهان
یلدا : ملیکا لوبیا ها رو پاک کردی؟
ملیکا : اره برنجم پاک کردم
یلدا : ممنون دستت درد نکنه
ملیکا : کاری نکردم
یلدا : خوب تو برنجو درست کن منم لوبیارو
ملیکا : باشه
یلدا : وای خدا این پیازا چقدر تندن
ملیکا : اره اشک منم که خورد نمیکنم دراومد
از کجا خریدیشون؟
یلدا : از پنجشنبه بازار
ملیکا : زودتر تمومش کن کور شدم
یلدا : من دارم خورد میکنم من از تو بیشتر کور شدم
ملیکا : باشه زودباش
یلدا : باشه
ملیکا : آخیش تموم شد
یلدا : اره
ملیکا : خوبه راحت شدیم
یلدا : کجا میری به سلامتی؟
ملیکا : خوب میرم بشینم کمرم از اینور خورد شد چشمام از اینور کور شد
یلدا : پس شربتو کیکو بابام درست کنه؟
ملیکا : اوه اونا هم هستن واییییییی
یلدا : وای مای نداره بیا درست کنیم باهم میریم میشینیم
ملیکا : باشه
یلدا : برو قندارو بیار
ملیکا : کجاست؟
یلدا : تو انباری
ملیکا : بیا اینم قند وای چقدر سنگین بود کمرم شیکست
یلدا : خوب حالا برو اون قابلمه رو بیار
ملیکا : ای وایی دیگه گاز جا نداره بخوای قابلمه بزاری
یلدا : کاری نداره اون تک گازو میاریم وصل میکنیم روی اون میزاریم
حالا برو تک گازو بیار
ملیکا : باشه ولی کجاست؟
یلدا : بنظرت تک گازی که خیلی کم ازش استفاده میشه کجاست؟
ملیکا : خوب تو انبار
یلدا : خوب وقتی میدونی اونجاست چرا میپرسی
ملیکا : گفتم شاید جاشو عوض کرده باشی
یلدا : نخیر عوض نکردم
ملیکا : باشه رفتم بیارم
بیا این تک گاز حالا کجا بزارمش؟
یلدا : بیا بزار رو سر من کجا میخوای بزاریش خوب رو زمین دریگه
ملیکا : باشه
یلدا : برو چندتا پارج آب ور دار بیار
ملیکا : باشه الان میرم
یلدا : خوب آبارو بریز تو قابلمه
ملیکا : باشه
یلدا : تو اینو هم بزن تا من برم پارچه تمیز بیارم
ملیکا : باشه ولی پارچه تمیز براچی؟
یلدا : برای صاف کردن آب قند
ملیکا : اهان یادم اومد
یلدا : پس من رفتم همش بزن تا بیام
ملیکا : باشه
یلدا : اینم از پارچه
ملیکا : خوبه
یلدا : به کجاش رسیدی؟
ملیکا : همه قندا آب شدن دارن قل قل میکنن
یلدا : خاموشش کن
ملیکا : باشه
یلدا : آروم سرشو بگیر بیار پایین
ملیکا : باشه
یلدا : خوب الان باید ببریمش بیرون تا خنک بشه
ملیکا : اینکه سنگینه و داغه چه جوری ببریمش بیرون؟
یلدا : آروم آروم میبریمش
ملیکا : باشه تا تو مارو جزقاله نکنی ولکن نیستی
یلدا : ای بابا این چه حرفیه نترس جزقاله نمیشی
ملیکا : باشه
امیدوارم خوشتون بیاد
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۹.۶k
۲۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.