امرلد پارت آخر
من - سونیک میدونی...آهههههه من نباید اینقدر بهت سخت میگرفتم آخه اون موقه نمیدونستم توهم دوسم داری .
سونیک - *سرخ شدن* وایسا ببینم تو گفتی تو هم؟
من-* سرخ شدن* چ..چی من اینو ن..نگفتم...
سونیک دستشو آورد رو سورتم .
سونیک- واقعا؟😏
من - باشه باشه ..خب منم دوست دارم .
همو بوسیدیم . من هنوز تو شک بودم ولی سونیک نه . بلند شد و رفت سمت در
من - سونیک...!
با لبخند روشو برگردوند.
سونیک - میخوای دنبالم بیای؟
بلند شدم و همراهش رفتم . ولی چون قسمت آخر داستان ماست فکر نکنید که عشقمون همینجا تموم میشه...ما مثل ماه و خورشید هر روز و هر شب بالای سرتون میچرخیم و همراه با هم می رقصیم .
سونیک - *سرخ شدن* وایسا ببینم تو گفتی تو هم؟
من-* سرخ شدن* چ..چی من اینو ن..نگفتم...
سونیک دستشو آورد رو سورتم .
سونیک- واقعا؟😏
من - باشه باشه ..خب منم دوست دارم .
همو بوسیدیم . من هنوز تو شک بودم ولی سونیک نه . بلند شد و رفت سمت در
من - سونیک...!
با لبخند روشو برگردوند.
سونیک - میخوای دنبالم بیای؟
بلند شدم و همراهش رفتم . ولی چون قسمت آخر داستان ماست فکر نکنید که عشقمون همینجا تموم میشه...ما مثل ماه و خورشید هر روز و هر شب بالای سرتون میچرخیم و همراه با هم می رقصیم .
- ۶۲۲
- ۰۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط