پارت دو

گاد فادر


با شنیدن این خبر تنم به لرزه افتاد...

فلش بک دو سال پیش:

بالاخره بیدار شدم و رفتم حموم
یه چیزی خوردم و دوباره برگشتم پیش یونگی
ساعت نه بود و من تا ساعت ده به چهره ی معصومش خیره بودم و توی دلم جذابیتشو می پرستیدم
ات: کاشکی اون چیزایی که فهمیدم واقعیت نداشته باشه و یونگی عشقه زندگیم مافیا نباشه
اگه چیزیه که فکر میکنم باشه مجبورم لوش بدم
من یه مامور مخفی هستم و کلی زحمت کشیدم تا
به این مقام برسم
چند روز بعد
ات: نه نه امکان نداره یونگی بزرگ تریت مافیای
کره هست
دیدگاه ها (۱)

پارت ۳

پارت ۴

- نکنه زشتی؟!+ اتفاقا برعکس

پارت اول

Revenge or love ? Part 2 ترسیده برگشتم سوا بود با یه هودی ...

𝚙𝚊𝚛𝚝7ویو ات سرمو برگردوندم که با صورت درهم ریخته کوک مواجه ش...

~من پیشتم~ پارت ²(آرمیا اگه روی اعضا تعصبی هستید این پارت رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط