پارت دو
گاد فادر
با شنیدن این خبر تنم به لرزه افتاد...
فلش بک دو سال پیش:
بالاخره بیدار شدم و رفتم حموم
یه چیزی خوردم و دوباره برگشتم پیش یونگی
ساعت نه بود و من تا ساعت ده به چهره ی معصومش خیره بودم و توی دلم جذابیتشو می پرستیدم
ات: کاشکی اون چیزایی که فهمیدم واقعیت نداشته باشه و یونگی عشقه زندگیم مافیا نباشه
اگه چیزیه که فکر میکنم باشه مجبورم لوش بدم
من یه مامور مخفی هستم و کلی زحمت کشیدم تا
به این مقام برسم
چند روز بعد
ات: نه نه امکان نداره یونگی بزرگ تریت مافیای
کره هست
با شنیدن این خبر تنم به لرزه افتاد...
فلش بک دو سال پیش:
بالاخره بیدار شدم و رفتم حموم
یه چیزی خوردم و دوباره برگشتم پیش یونگی
ساعت نه بود و من تا ساعت ده به چهره ی معصومش خیره بودم و توی دلم جذابیتشو می پرستیدم
ات: کاشکی اون چیزایی که فهمیدم واقعیت نداشته باشه و یونگی عشقه زندگیم مافیا نباشه
اگه چیزیه که فکر میکنم باشه مجبورم لوش بدم
من یه مامور مخفی هستم و کلی زحمت کشیدم تا
به این مقام برسم
چند روز بعد
ات: نه نه امکان نداره یونگی بزرگ تریت مافیای
کره هست
۲۹۰
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.