love inother style پارت20
#love_inother_style #پارت20
#ویکی
ویکی
چییی میگی الیزا هان مدرسه روبه رو خدایی بابابزرگت گف0_¤
الیزا:نه خیلی کشته مرده قیافه پسر داییم میخوام هر روز ببینمش
*سلااااممم ما اومدیم
به دخترا نگاه کردیم ساکورا وشیائو وسه تفنگ دار بودن
من:به اونا چی میگی
الیزا:نگران نباش میا گفته
میا:ببینم راسته که ما قراره بریم مدرسه روبه رو هان
ساکونو:یااا مدرسع روبه رووو نهه امروز نریم
من؛چرا
ساکونو:اهم بعدا توضیح میدم
نینا:خاب بگو دیگه هیچی تمام جورابا و شلوارایی امسالی داداشاشو انداخته تو ماشین لباس شویی به خونش تشنه ان
میا:یااا جوراب ببک رو گل گلی کردی
برگشت با یه لبخندی میا رونگاه کردکه من خودم ترسیدم.
ساکونو:از کی تاحالا شده ببک هان؟؟
من رو داداشم.غیرت دارم
من:ام ساکو..
ساکونو:سکوتتت اختیار کن دارم زر میزنم
من:یااا بچه پرو ازت بزرگترم گمشین بریم دیگع تف تو ذاتتون
ساکونو:"*_*"نه خوشم اومد یک هفته با ما گشتی بی تربیت شدی بزنین قدش اینم منحرف شدش موندی تو الیزایی گلم
الیزا:نگا کن کارم به کجا کشیده شده که تو میخوایی منو از راه به در کنی.
من:آقا خانوم مدیر داره از پشت شیشه رصدمون میکنه بریم دیگه الآن بزور میفرستمون با احترام خودمون بریم
الیزا:اوهام بریم دیگه
ساکونو چسبید به تیر برق
ساکونو:من نمیاااممم ولم کنین
بزور گرفتیم بردیمش داخل مدرسه در جلویی همه ما الیزا با ابهت راه میرفت
پسرایی مدرسه یه عده*_* یه عده !_!
یه عده.هم خیلی بد نگاهمون میکردن
ساکونو:شیطونه میگه داد بزنم شماره کارتتون بدین ارث باباتون بریزم واستون اخمخا
اینو.گفت همه مون زدیم زیر خنده حتی الیزا هم میخندید
#ویکی
ویکی
چییی میگی الیزا هان مدرسه روبه رو خدایی بابابزرگت گف0_¤
الیزا:نه خیلی کشته مرده قیافه پسر داییم میخوام هر روز ببینمش
*سلااااممم ما اومدیم
به دخترا نگاه کردیم ساکورا وشیائو وسه تفنگ دار بودن
من:به اونا چی میگی
الیزا:نگران نباش میا گفته
میا:ببینم راسته که ما قراره بریم مدرسه روبه رو هان
ساکونو:یااا مدرسع روبه رووو نهه امروز نریم
من؛چرا
ساکونو:اهم بعدا توضیح میدم
نینا:خاب بگو دیگه هیچی تمام جورابا و شلوارایی امسالی داداشاشو انداخته تو ماشین لباس شویی به خونش تشنه ان
میا:یااا جوراب ببک رو گل گلی کردی
برگشت با یه لبخندی میا رونگاه کردکه من خودم ترسیدم.
ساکونو:از کی تاحالا شده ببک هان؟؟
من رو داداشم.غیرت دارم
من:ام ساکو..
ساکونو:سکوتتت اختیار کن دارم زر میزنم
من:یااا بچه پرو ازت بزرگترم گمشین بریم دیگع تف تو ذاتتون
ساکونو:"*_*"نه خوشم اومد یک هفته با ما گشتی بی تربیت شدی بزنین قدش اینم منحرف شدش موندی تو الیزایی گلم
الیزا:نگا کن کارم به کجا کشیده شده که تو میخوایی منو از راه به در کنی.
من:آقا خانوم مدیر داره از پشت شیشه رصدمون میکنه بریم دیگه الآن بزور میفرستمون با احترام خودمون بریم
الیزا:اوهام بریم دیگه
ساکونو چسبید به تیر برق
ساکونو:من نمیاااممم ولم کنین
بزور گرفتیم بردیمش داخل مدرسه در جلویی همه ما الیزا با ابهت راه میرفت
پسرایی مدرسه یه عده*_* یه عده !_!
یه عده.هم خیلی بد نگاهمون میکردن
ساکونو:شیطونه میگه داد بزنم شماره کارتتون بدین ارث باباتون بریزم واستون اخمخا
اینو.گفت همه مون زدیم زیر خنده حتی الیزا هم میخندید
۲.۰k
۰۴ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.