love inother style پارت18
#love_inother_style #پارت18
بک
من:یونگ دختر اونم تو مدرسه ما؟!
یونگ:مؤسس دیگه ساعت چنده؟!
من:7:30بریم خونه گشنمه
یونگ:پوف هرجا میریم این ماشین باید دنبالمون کنن؟!
من:نه می خوای دنبالت نکنن! خیر سرت پسر رئیس جمهوری ها؟!!!
یونگ:پوف بریم
وارد خونه شدیم صدای جیغ اومد بدو بدو رفتیم داخل
ااا اون دختره
میا:یا ساکونو کشمو پس بده
ساکونو:نها نها
میا:نینا جون عزیزت تویه جیزی بهش بگو
نینا:من دخالت نمیکنم اگه هم دخالت کنم کمکش میکنم
میا:یه بار دیگه بگین برنامه بچینم باباهاتون بپیچونین بریم بیرون به کتف چپمم نمیگرمتون
ساکونو برگشت تا مارو دید دوید سمت میا و دهنشو گرفت
ساکونو:بیا عشقم خودم موهاتو میبافم حتی گلم فقط لال بمیر
نینا:آره آره یه گل سرشم بزن
من؛چشم روشن پس منو یونگ می پیچونی هوم خوبببب
ساکونو:نها کی من نها نینا من همچین کاری کردیم
یونگ:خودمون شنیدیم درضمن بی سروصدا سروصدا کنین باتشکر مدیریت خونه یونگگ خان
ساکونو:میگم میشه کمکم کنین
من ویونگ:نه 0_0
ساکونو:=_= مرسی بریم بالا درس بخونیم
***///***
یونگ
من:این جدی مارو میپیچونه شتتت مام خوب گاگولیم ها
بک:میگم یونگ بریم یه چیزی بخوریم
من:مثل؟
بک: میوه
من:مثل؟
بک:توت فرنگی
من:آهان عالیه برو بردار واسه منم بیار قربون دستت
یکی زد پس کلم
من:هوش چته
بک:زدم تا بفهمی نباید دستور بدی فهمیدی
با دستم ادایی برو بابا رو درآوردم همزمان
من:بروبابا دستور نده
بک:خنگ
من:خودتی کوچولو
بک:زر نزن باوا
رفت توت فرنگی اورد نشستیم خوردیم نشستیم به فلیم دیدن ساعت9شده که
من:گشنشون.نمیشه؟!
بک:بریم ببینیم
وارد اتاقش شدیم هرسه تاشون رویی تخت خوابشون برده بود نینا ومیا هردوشون ساکونو رو بغل کرده بودن اما ساکونو خودشو بیشتر به نینا نزدیک کرده بود
بک:اخیه چه کیوته این میا
من:چی؟؟؟
بک:اهم اول خواهرم بعد اون
من:آهان بهتر شد بریم مام شام بخوریم بخوابیم
بک:باشه منم با پدراشون تماس میگیرم از همین جا فردا میرن دبیرستان
من:باشه
خسیس بازی درنیارین ایزی ایزی مرسی مرسی😻 ❤ 💖 👑
بک
من:یونگ دختر اونم تو مدرسه ما؟!
یونگ:مؤسس دیگه ساعت چنده؟!
من:7:30بریم خونه گشنمه
یونگ:پوف هرجا میریم این ماشین باید دنبالمون کنن؟!
من:نه می خوای دنبالت نکنن! خیر سرت پسر رئیس جمهوری ها؟!!!
یونگ:پوف بریم
وارد خونه شدیم صدای جیغ اومد بدو بدو رفتیم داخل
ااا اون دختره
میا:یا ساکونو کشمو پس بده
ساکونو:نها نها
میا:نینا جون عزیزت تویه جیزی بهش بگو
نینا:من دخالت نمیکنم اگه هم دخالت کنم کمکش میکنم
میا:یه بار دیگه بگین برنامه بچینم باباهاتون بپیچونین بریم بیرون به کتف چپمم نمیگرمتون
ساکونو برگشت تا مارو دید دوید سمت میا و دهنشو گرفت
ساکونو:بیا عشقم خودم موهاتو میبافم حتی گلم فقط لال بمیر
نینا:آره آره یه گل سرشم بزن
من؛چشم روشن پس منو یونگ می پیچونی هوم خوبببب
ساکونو:نها کی من نها نینا من همچین کاری کردیم
یونگ:خودمون شنیدیم درضمن بی سروصدا سروصدا کنین باتشکر مدیریت خونه یونگگ خان
ساکونو:میگم میشه کمکم کنین
من ویونگ:نه 0_0
ساکونو:=_= مرسی بریم بالا درس بخونیم
***///***
یونگ
من:این جدی مارو میپیچونه شتتت مام خوب گاگولیم ها
بک:میگم یونگ بریم یه چیزی بخوریم
من:مثل؟
بک: میوه
من:مثل؟
بک:توت فرنگی
من:آهان عالیه برو بردار واسه منم بیار قربون دستت
یکی زد پس کلم
من:هوش چته
بک:زدم تا بفهمی نباید دستور بدی فهمیدی
با دستم ادایی برو بابا رو درآوردم همزمان
من:بروبابا دستور نده
بک:خنگ
من:خودتی کوچولو
بک:زر نزن باوا
رفت توت فرنگی اورد نشستیم خوردیم نشستیم به فلیم دیدن ساعت9شده که
من:گشنشون.نمیشه؟!
بک:بریم ببینیم
وارد اتاقش شدیم هرسه تاشون رویی تخت خوابشون برده بود نینا ومیا هردوشون ساکونو رو بغل کرده بودن اما ساکونو خودشو بیشتر به نینا نزدیک کرده بود
بک:اخیه چه کیوته این میا
من:چی؟؟؟
بک:اهم اول خواهرم بعد اون
من:آهان بهتر شد بریم مام شام بخوریم بخوابیم
بک:باشه منم با پدراشون تماس میگیرم از همین جا فردا میرن دبیرستان
من:باشه
خسیس بازی درنیارین ایزی ایزی مرسی مرسی😻 ❤ 💖 👑
۵.۱k
۰۴ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.