گیریم

گیریم
خنجر حرف تو بر پهلوی باورها نشست؛
نوشدارویی
شرابی
شیونی
شعری به کارش می‌کنیم؛
دل که چرکین شد ،
چکارش می‌کنیم...؟


شفیعی کدکنی
دیدگاه ها (۳)

زنها بی حوصلگی شان را می شویند و بغض شان را در میان دیوار ها...

نه کار دل به کام و نه دلدار سازگارخونین دلم ز طالع ناسازگار ...

پرسید چگونه ای؟گفت : چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و ...

من نیامده ام با تو باشممن آمده امتا تو باشم ...هیزم آتش نمی ...

ادم هایِ بی معرفتی شده ایم...زود برایِ هم تکراری می شویم...ز...

کی میگه محمدرضاشاه پهلوی بهترین شاه ایران بود⁉️ اگه دوره پهل...

از مادر برایت بگویم، از روزی که رفتی هر روز، هر چند ساعت با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط