قسمت 1 عشق ناخواسته💑
#قسمت_1_عشق_ناخواسته💑
نویسنده :هما پوراصفهانی✍
صدای آهنگ آنشرلی بلند شد.سرم داشت منفجر می شد.دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم.صدا لحظه به لحظه داشت بلند تر می ش د و من لحظه به لحظه عصبی تر می شدم.باالخره دستم خورد به گوشیم.چنگش زدم وکشیدمش زیر پتو.یکی از چشمامو به زور باز کردم و دکمه قطع صدا رو زدم.صدا خفه شد.
نمی دونم چرا آهنگی رو که اینقدر دوست داشتم گذاشته بودم برای آالرم گوشیم.دیگه داشتم از این آهنگ متنفر می شد.ساعت چند بود؟ هفت صبح.لعنتی!خوابم می یومد دیشب تا صبح داشتم چت می کردم و تازه دو سه ساعت بود که خوابیده بودم.این چه قرار کوفتی بود که من با دوستام گذاشته بودم؟ انگار مرض داشتم!با غر غر از جا بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم.نگاهم به در و دیوار بنفش اتاق افتاد.همه دیوارها با کاغذ دیواری بنفش پوشیده شده بود و بهم آرامش می داد.در حالی که لی لی می کردم تا خورده چیپس هایی که از دیشب کف اتاق پخش شده بود و حاال چسبیده بود به پایم جدا شود کنار پنجره رفتم و با ضرب گشودمش.باد سرد توی صورتم خورد و لرزم گرفت.با خشم خم شدم و چیپس ها را از پایم جدا کردم و غر غر کردم:
- لعنتی!صدای زنگ گوشیم بلند شد.اینبار آهنگ مالیمی از کریس دی برگ بود.لب تخت نشستم و گوشی رو که زیر بالش چپونده بودم در آوردم.صورت دلقکی بلنفشه روی صفحه چشمک می زد گوشی را در گوشم گذاشتم و گفتم-:بنال -... اه باز تو صبح زود پاشدی اعصابت مثل چلغوز شد؟-هر چی باشم بهتر از توام که - ... من که چی هان؟خندیدم و گفتم-:قیافه ات شبیه چلغوزه!صدای جیغ جیغویش بلند شد-:بیشعووووووووووور!تو هنوز اون عکس روی گوشی نکبتتو عوض نکردی؟ خیلی خرییییییی من می دونستم این عکس اتو می شه تو دستای توی خرچسونه.خوابیدم روی تخت و گفتم-:بنفشه جون سگ بابات حال ندارم از خونه بیام بیرون.تازه حاال از اتاق که برم بیرون اعصابمم چیز مرغی می شه چون با بدختی باید ماشین دودر کنم-.ترسا خیلی خری!هیجانش به روزنامه اشه-!آخه کثافت ... صدای بوق پشت خطی مانع از ادامه حرفم شد.بنفشه گفت-:صدات قطع شد-.خف بابا پشت خطی دارم.بنفشه رو گذاشتم تو لیست انتظارو و جواب شبنمو دادم-:هان؟-هان و درد تو گور خواهر جوون مرگت-!وا خاک تو سرت کنم الهی با خواهر من چی کار داری؟-بسکه تو بی شعوری!اول صبحی گوشیو بر می داری بگو جوووووونم ... تا منم یه حال اساسی بکنم با اون صدای ناناز تو -... خیلی عوضی شدی شبنمااااا ... برو با صدای بابات ... استغفراهلل!غش غش خندید و گفت-:چی کاره ای؟-واال اگه شما دو تا نکبت اجازه بدین من بلند شم یه آب تو این صورت جیشی ام بزنم.بعدم یه چیزی کوفت کنم و بیام-.اووه اون وقت دیگه الشه روزنامه هم بهمون نمی رسه-.نرسه به درک!انگار دارن تو عهد میرزا کوچک خانوم سیبیلو زندگی می کنن.ال گور کنم شما رو الهی.
خفه مرگ بگیر برو کاراتو بکن بذار منم به کارام برسم-.خیلی خب بدو که دل تو دلم نیست.زیر لب گفتم-:تو که غمی نداری -... چی؟-هیچی ... بای-.بای.دوباره صدای بنفشه بلند شد-:اووووووووووووی چه خری بود؟-همزادت بود-.درد -! ولم کن تو رو خدا صبح اول صبحی فحشی نبود که تو بار من نکنی.خندیدم و گفتم-:ببخشید عشخ من ... مودونی که من صپا اخالخ ندالم -... کی بود؟-دردو کی بود؟ ببین فقط باید فحشت بدم لیاقت نداری باهات عین ادم حرف بزنم!فضولی تو؟ به تو چه ربطی داره که کی بود؟-اینقدر فک زدی خو یه کلمه می گفتی چه خری بود؟-شبنم بود -... چی می گفت؟-عین تو نشسته منتظر سرویس-خب پس عزیزم زود باش اینقدر مردومو معطل نذار زشته.جیغ کشیدم-:بنفشههههههههههههه -.... کی می تونه با تو طرف شه؟خندیدم و گفتم-:گمشو
ادامه در :
www.telegram.me/periskbook
نویسنده :هما پوراصفهانی✍
صدای آهنگ آنشرلی بلند شد.سرم داشت منفجر می شد.دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم.صدا لحظه به لحظه داشت بلند تر می ش د و من لحظه به لحظه عصبی تر می شدم.باالخره دستم خورد به گوشیم.چنگش زدم وکشیدمش زیر پتو.یکی از چشمامو به زور باز کردم و دکمه قطع صدا رو زدم.صدا خفه شد.
نمی دونم چرا آهنگی رو که اینقدر دوست داشتم گذاشته بودم برای آالرم گوشیم.دیگه داشتم از این آهنگ متنفر می شد.ساعت چند بود؟ هفت صبح.لعنتی!خوابم می یومد دیشب تا صبح داشتم چت می کردم و تازه دو سه ساعت بود که خوابیده بودم.این چه قرار کوفتی بود که من با دوستام گذاشته بودم؟ انگار مرض داشتم!با غر غر از جا بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم.نگاهم به در و دیوار بنفش اتاق افتاد.همه دیوارها با کاغذ دیواری بنفش پوشیده شده بود و بهم آرامش می داد.در حالی که لی لی می کردم تا خورده چیپس هایی که از دیشب کف اتاق پخش شده بود و حاال چسبیده بود به پایم جدا شود کنار پنجره رفتم و با ضرب گشودمش.باد سرد توی صورتم خورد و لرزم گرفت.با خشم خم شدم و چیپس ها را از پایم جدا کردم و غر غر کردم:
- لعنتی!صدای زنگ گوشیم بلند شد.اینبار آهنگ مالیمی از کریس دی برگ بود.لب تخت نشستم و گوشی رو که زیر بالش چپونده بودم در آوردم.صورت دلقکی بلنفشه روی صفحه چشمک می زد گوشی را در گوشم گذاشتم و گفتم-:بنال -... اه باز تو صبح زود پاشدی اعصابت مثل چلغوز شد؟-هر چی باشم بهتر از توام که - ... من که چی هان؟خندیدم و گفتم-:قیافه ات شبیه چلغوزه!صدای جیغ جیغویش بلند شد-:بیشعووووووووووور!تو هنوز اون عکس روی گوشی نکبتتو عوض نکردی؟ خیلی خرییییییی من می دونستم این عکس اتو می شه تو دستای توی خرچسونه.خوابیدم روی تخت و گفتم-:بنفشه جون سگ بابات حال ندارم از خونه بیام بیرون.تازه حاال از اتاق که برم بیرون اعصابمم چیز مرغی می شه چون با بدختی باید ماشین دودر کنم-.ترسا خیلی خری!هیجانش به روزنامه اشه-!آخه کثافت ... صدای بوق پشت خطی مانع از ادامه حرفم شد.بنفشه گفت-:صدات قطع شد-.خف بابا پشت خطی دارم.بنفشه رو گذاشتم تو لیست انتظارو و جواب شبنمو دادم-:هان؟-هان و درد تو گور خواهر جوون مرگت-!وا خاک تو سرت کنم الهی با خواهر من چی کار داری؟-بسکه تو بی شعوری!اول صبحی گوشیو بر می داری بگو جوووووونم ... تا منم یه حال اساسی بکنم با اون صدای ناناز تو -... خیلی عوضی شدی شبنمااااا ... برو با صدای بابات ... استغفراهلل!غش غش خندید و گفت-:چی کاره ای؟-واال اگه شما دو تا نکبت اجازه بدین من بلند شم یه آب تو این صورت جیشی ام بزنم.بعدم یه چیزی کوفت کنم و بیام-.اووه اون وقت دیگه الشه روزنامه هم بهمون نمی رسه-.نرسه به درک!انگار دارن تو عهد میرزا کوچک خانوم سیبیلو زندگی می کنن.ال گور کنم شما رو الهی.
خفه مرگ بگیر برو کاراتو بکن بذار منم به کارام برسم-.خیلی خب بدو که دل تو دلم نیست.زیر لب گفتم-:تو که غمی نداری -... چی؟-هیچی ... بای-.بای.دوباره صدای بنفشه بلند شد-:اووووووووووووی چه خری بود؟-همزادت بود-.درد -! ولم کن تو رو خدا صبح اول صبحی فحشی نبود که تو بار من نکنی.خندیدم و گفتم-:ببخشید عشخ من ... مودونی که من صپا اخالخ ندالم -... کی بود؟-دردو کی بود؟ ببین فقط باید فحشت بدم لیاقت نداری باهات عین ادم حرف بزنم!فضولی تو؟ به تو چه ربطی داره که کی بود؟-اینقدر فک زدی خو یه کلمه می گفتی چه خری بود؟-شبنم بود -... چی می گفت؟-عین تو نشسته منتظر سرویس-خب پس عزیزم زود باش اینقدر مردومو معطل نذار زشته.جیغ کشیدم-:بنفشههههههههههههه -.... کی می تونه با تو طرف شه؟خندیدم و گفتم-:گمشو
ادامه در :
www.telegram.me/periskbook
۶.۹k
۳۰ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.