عشق مافیا p⁶
تهیونگ:ته
ا/ت:لیا
تهیونگ ویو
از اتاقش رفتم بیرون
خیلی دختره صافی
من اصلا با دختر اینجور چیزا کاری ندارم(گود بوی)
ولی لیا فرق داره
با همهی دخترا فرق داره
رفتم شرکت
یکم بعد سوجون رو صدا کردم
ته:پیداش کردین؟
سوجون:هنوز نه قربان
خیلی عصبی شدم
ته:من مگه بهتون نگفتم باید زود پیداش کنید
سوجون:ببخشید قربان
ته:از جلو چشام دور شو
خیلی عصبی بودم
و مشکل اعصاب داشتم
یعنی موقع ای که اعصابی میشم چشم هیچی ور نمیبینه...
لیا ویو
تو خونه نشسته بودم
هیچی نمیخوردم
زندگی چه ارزشی داره آخه؟
بخورم نخورم فرق زیادی نداره
خدمتکار:خانم لیا لطفا بخورید بعدا آقای تهیونگ سر من داد میزنه
لیا:نمیخوام
خدمتکار:باشه پس به آقای تهیونگ میگم
لیا:برو بگو،ازش نمیترسم
ویو خدمتکار
رفتم آشپزخونه و تلفنم رو برداشتم
تو مخاطب ها سرچ کردم آقای تهیونگ
بعد بهش زنگ زدم
بعد چند بوق
ته:چی شده؟(تهیونگ جان یه سلامی یه علیکی😐🤌🏻)
خدمتکار:سلام آقای تهیونگ یه مشکلی هست
ته:برا لیا اتفاقی افتاده؟!
خدمتکار:نه ولی غذا نمیخوره هرچقدر هم میگم اعتراض میکنه
ته:15 دقیقه دیگه اونجام
وبو ته
این دختره خیلی ناز میکنه
باید درستش کنیم
15 دقیقه بعد...
ویو لیا
من هنوزم نمیخوردم و تو اتاقم نشسته بودم
یهو در اتاق باز
تهیونگ؟
چرا این همه زود اومد؟
لیا:در بزنی نمیمیری ها
اومد پیشم نشست
ته:چرا نمیخوری؟
لیا:به ت چه
ته:لیا!
لیا:چیه؟دلم نمیخواد بخورم
ته از ظرفی ک جلوم بود سوپ رو برداشت
ته:ولی باید بخوری
لیا:نمیخوام
سوپ رو فوت کرد آورد نزدیک دهنم ولی باز نکردم
خودش خورد
اگه~
ته ویو
سوپ رو نمیخورد منم خودن خوردم چسبیدم به لباش
کل سوپی رو ک دهنم بود رو بهش دادم
ازم جدا شد
لیا:تو دیونه میدونستی!
ته:اگه نخوری دوباره اون کارو میکنم
سوپ رو از دستم گرفت شروع کرد به خوردن
منم همین طوری داشتم نگاش میکردم که
گوشیم زنگ خورد...
پایان
ببخشید قرار بود دیروز بزارم ولی نشد
لایک
فالو
کامنت
یادتون نرههه
باییی
#BTS
#Taehyung
#Tae
#kim_Taehyung
#V
ا/ت:لیا
تهیونگ ویو
از اتاقش رفتم بیرون
خیلی دختره صافی
من اصلا با دختر اینجور چیزا کاری ندارم(گود بوی)
ولی لیا فرق داره
با همهی دخترا فرق داره
رفتم شرکت
یکم بعد سوجون رو صدا کردم
ته:پیداش کردین؟
سوجون:هنوز نه قربان
خیلی عصبی شدم
ته:من مگه بهتون نگفتم باید زود پیداش کنید
سوجون:ببخشید قربان
ته:از جلو چشام دور شو
خیلی عصبی بودم
و مشکل اعصاب داشتم
یعنی موقع ای که اعصابی میشم چشم هیچی ور نمیبینه...
لیا ویو
تو خونه نشسته بودم
هیچی نمیخوردم
زندگی چه ارزشی داره آخه؟
بخورم نخورم فرق زیادی نداره
خدمتکار:خانم لیا لطفا بخورید بعدا آقای تهیونگ سر من داد میزنه
لیا:نمیخوام
خدمتکار:باشه پس به آقای تهیونگ میگم
لیا:برو بگو،ازش نمیترسم
ویو خدمتکار
رفتم آشپزخونه و تلفنم رو برداشتم
تو مخاطب ها سرچ کردم آقای تهیونگ
بعد بهش زنگ زدم
بعد چند بوق
ته:چی شده؟(تهیونگ جان یه سلامی یه علیکی😐🤌🏻)
خدمتکار:سلام آقای تهیونگ یه مشکلی هست
ته:برا لیا اتفاقی افتاده؟!
خدمتکار:نه ولی غذا نمیخوره هرچقدر هم میگم اعتراض میکنه
ته:15 دقیقه دیگه اونجام
وبو ته
این دختره خیلی ناز میکنه
باید درستش کنیم
15 دقیقه بعد...
ویو لیا
من هنوزم نمیخوردم و تو اتاقم نشسته بودم
یهو در اتاق باز
تهیونگ؟
چرا این همه زود اومد؟
لیا:در بزنی نمیمیری ها
اومد پیشم نشست
ته:چرا نمیخوری؟
لیا:به ت چه
ته:لیا!
لیا:چیه؟دلم نمیخواد بخورم
ته از ظرفی ک جلوم بود سوپ رو برداشت
ته:ولی باید بخوری
لیا:نمیخوام
سوپ رو فوت کرد آورد نزدیک دهنم ولی باز نکردم
خودش خورد
اگه~
ته ویو
سوپ رو نمیخورد منم خودن خوردم چسبیدم به لباش
کل سوپی رو ک دهنم بود رو بهش دادم
ازم جدا شد
لیا:تو دیونه میدونستی!
ته:اگه نخوری دوباره اون کارو میکنم
سوپ رو از دستم گرفت شروع کرد به خوردن
منم همین طوری داشتم نگاش میکردم که
گوشیم زنگ خورد...
پایان
ببخشید قرار بود دیروز بزارم ولی نشد
لایک
فالو
کامنت
یادتون نرههه
باییی
#BTS
#Taehyung
#Tae
#kim_Taehyung
#V
۹.۷k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.