𝒔𝒆𝒏𝒂𝒓𝒊𝒐
وقتی بد بوی دانشگاه هستن و وقتی تو با دوست صمیمیت که پسره باهاش میخندیدی و حرف میزدی میبیننت (عاشقتن)
هیونگ لاین:
نامجون:
تو کافه تریا نشسته بودیدو حرف میزدید که صدای عقب رفتن صندلی کنارت تو گوشت اکو شد برگشتی سمت صدا که با فاصله خیلی کم بین خودت و نامجون مواجه شدی..لبشو به لاله گوشت نزدیک کرد جوری که وقتی حرف میزد لبش به گوشت برخورد میکرد
نامجون:میدونی که سگ میشم وقتی کسی بهت نگاه کنه بعد نشستی با این مشنگ قهوه میخوری؟!
سوکجین:
داشتین با دوست صمیمیت بسکتبال بازی میکردین که بعضی از حرف هاش باعث میشد هر از گاهی بخندی.. دوستت توپ رو سمتت پرتاپ کرد ولی دستت نرسید که بگیریش وقتی برگشتی سمت توپ با هیکل بزرگ پسری مواجه شدی سرتو بالا بردی که با سوکجین مواجه شدی..خم شد تا باهات هم قدبشه و نزدیک صورتت قرار گرفت...
سوکجین:نبینم جز من با پسرای دیگه بخندی بسکتبال بازی کنی فرشته کوچولوم..!
یونگی:
سرکلاس حوصله سر بر تاریخ نشسته بودید با دوستت همش استایل معلمتونو زیر سوال میبردید و زیر زیرکی میخندیدید..یونگی وقتی میدید فاصله ات با او پسره کمه خیلی سعی میکرد که کلاسو بهم نریزه ..پاشو از عصبانیت تا آخر کلاس رو زمین میکوبید ..تا اینکه زنگ خورد و اومد سمتت..و دوتا دستشو رو میز گذاشت و سمتت خم شد ...
یونگی:خوشت میاد منو سگ کنی؟!..جز من حق نداری تا این حد به پسری نزدیک بشی چون نمیتونم زنده بودنشو تضمین کنم دارلینگ..!
هوسوک:
جشن افتتاحیه دانشگاهتون بود که نقل مکان کرده بود ...با دوستت گوشه ای از سالن ایستاده بدید و حرف میزدید که آهنگ پلی شد دوستت ازت خواست که باهاش برقصی و توهم قبول کردی ..وقتی میرقصیدین نگاه سنگینی رو روت حس میکردی ولی نمیتونستی صاحب نگاهو پیدا کنی ..اون قسمتی از دنس بود که دوستت دستتو بالا گرفت تا بچرخی و دامن بلند پیرهنت رو به حرکت دربیاری که دستت ازش جدا شد و دست دیگه ای جاش پیچید ..دست دیگه اش رو روی کمر باریکت قرار داد و فاصلتنو به صفر رسوند ودم گوشت زمزمه کرد..
هوسوک:فرشته ام زیباشدی ..ولی انگار باید هر روز و هردیقه بهت یاد آوری کنم که این پسر روانی میشه وقتی پسرای دیگه بهت نزدیک میشه.. ؟!
با حمایتتون کلی ذوق میکنم شکلاتام🤎🤎
اگه خوشتون اومد بگید بقیشو هم بنویسم ...بوس به همتون :)))
هیونگ لاین:
نامجون:
تو کافه تریا نشسته بودیدو حرف میزدید که صدای عقب رفتن صندلی کنارت تو گوشت اکو شد برگشتی سمت صدا که با فاصله خیلی کم بین خودت و نامجون مواجه شدی..لبشو به لاله گوشت نزدیک کرد جوری که وقتی حرف میزد لبش به گوشت برخورد میکرد
نامجون:میدونی که سگ میشم وقتی کسی بهت نگاه کنه بعد نشستی با این مشنگ قهوه میخوری؟!
سوکجین:
داشتین با دوست صمیمیت بسکتبال بازی میکردین که بعضی از حرف هاش باعث میشد هر از گاهی بخندی.. دوستت توپ رو سمتت پرتاپ کرد ولی دستت نرسید که بگیریش وقتی برگشتی سمت توپ با هیکل بزرگ پسری مواجه شدی سرتو بالا بردی که با سوکجین مواجه شدی..خم شد تا باهات هم قدبشه و نزدیک صورتت قرار گرفت...
سوکجین:نبینم جز من با پسرای دیگه بخندی بسکتبال بازی کنی فرشته کوچولوم..!
یونگی:
سرکلاس حوصله سر بر تاریخ نشسته بودید با دوستت همش استایل معلمتونو زیر سوال میبردید و زیر زیرکی میخندیدید..یونگی وقتی میدید فاصله ات با او پسره کمه خیلی سعی میکرد که کلاسو بهم نریزه ..پاشو از عصبانیت تا آخر کلاس رو زمین میکوبید ..تا اینکه زنگ خورد و اومد سمتت..و دوتا دستشو رو میز گذاشت و سمتت خم شد ...
یونگی:خوشت میاد منو سگ کنی؟!..جز من حق نداری تا این حد به پسری نزدیک بشی چون نمیتونم زنده بودنشو تضمین کنم دارلینگ..!
هوسوک:
جشن افتتاحیه دانشگاهتون بود که نقل مکان کرده بود ...با دوستت گوشه ای از سالن ایستاده بدید و حرف میزدید که آهنگ پلی شد دوستت ازت خواست که باهاش برقصی و توهم قبول کردی ..وقتی میرقصیدین نگاه سنگینی رو روت حس میکردی ولی نمیتونستی صاحب نگاهو پیدا کنی ..اون قسمتی از دنس بود که دوستت دستتو بالا گرفت تا بچرخی و دامن بلند پیرهنت رو به حرکت دربیاری که دستت ازش جدا شد و دست دیگه ای جاش پیچید ..دست دیگه اش رو روی کمر باریکت قرار داد و فاصلتنو به صفر رسوند ودم گوشت زمزمه کرد..
هوسوک:فرشته ام زیباشدی ..ولی انگار باید هر روز و هردیقه بهت یاد آوری کنم که این پسر روانی میشه وقتی پسرای دیگه بهت نزدیک میشه.. ؟!
با حمایتتون کلی ذوق میکنم شکلاتام🤎🤎
اگه خوشتون اومد بگید بقیشو هم بنویسم ...بوس به همتون :)))
- ۶.۷k
- ۲۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط