آبنبات تلخ
Part:81
ویو فردا صبح
لارا : صبح شده بود بلند شدم سروصورتمو شستم لباسارو عوض کردم رفتم پایین همه سر سفره بود ولی کوک و ته نبودن
لارا : سلامممم عشقامممم
سوبین : اوهو چه خبره
هانی : نگرفتم چی شد
نینا : با شوما نبود با من بود
لارا : آخ گوگولیه من
مادر ته : خب دیگه بشین یه لقمه نون بخور کلی کار داریم
لارا : نشستم همینجور که داشتم میخوردم پرسیدم
لارا : تهیونگو جونگ کوک کجان
سوبین : یع لقمه نون خوردن بعد رفتن وسیله جمع کنن
لارا : کجا میرن
هانی : میپرسیم
لارا : اوک
نینا : عه مامانی بابایی اومد با شمدون اومد
هانی : اهم اهم کجا به سلامت
مادر ته : کجا پدر سگا بدون زنتون میرین
کوک : یادتون نیس گفتیم میریم کره شمالی؟
سوبین و هانی: خب
ته : داریم میریم
مادرته : فکرشم نکن نمیزارم
کوک : مامان مجبوریم
ته : اگه نریم هممون بدبخت میشیم
مامان ته : نمیذارم(بغض)
ته : مامان میدونم ازم ناراحت میشی ولی من چه بزاری چه نزاری میرم
مامان ته : خفه شو زنتونو کجا ول میکنین میرین اخه (گریه)
کوک : مامان گریه نکن
مادرته : خفه شین تخمه سگای آشغال مگه کوک بابای تو و بابای ته تو همون عملیات کره شمالی نمردن اخه من نمیزارم نه من خوانوادمو یه بار از دست دادم پسرامو از دست نمیدم(گریه و داد)
هانی : مامان راست میگه
سوبین : مامانی گریه نکن
کوک : ته دیر میشه
ته : بریم
هانی : کوک وایسا بینم حق ندارین برین (بغض)
لارا : تهیونگ بلند شدمو از پشت بغلش کردمو گفتم
لارا : میشه نری (گریه)
ته : ببخشید
مادر ته : نه نرین وایسین(گریه)
سوبین : مامان ناراحت نشو برمیگردن
هانی : آخ اگع برگردی پدرتو در میارم
لارا : واقعا رفتن
سوبین : هوم
نینا : با...بابا..بابایییی(جیغو گریه)
هانی : هممم مامانی گریه نکن بابا میاد
ویو فردا صبح
لارا : صبح شده بود بلند شدم سروصورتمو شستم لباسارو عوض کردم رفتم پایین همه سر سفره بود ولی کوک و ته نبودن
لارا : سلامممم عشقامممم
سوبین : اوهو چه خبره
هانی : نگرفتم چی شد
نینا : با شوما نبود با من بود
لارا : آخ گوگولیه من
مادر ته : خب دیگه بشین یه لقمه نون بخور کلی کار داریم
لارا : نشستم همینجور که داشتم میخوردم پرسیدم
لارا : تهیونگو جونگ کوک کجان
سوبین : یع لقمه نون خوردن بعد رفتن وسیله جمع کنن
لارا : کجا میرن
هانی : میپرسیم
لارا : اوک
نینا : عه مامانی بابایی اومد با شمدون اومد
هانی : اهم اهم کجا به سلامت
مادر ته : کجا پدر سگا بدون زنتون میرین
کوک : یادتون نیس گفتیم میریم کره شمالی؟
سوبین و هانی: خب
ته : داریم میریم
مادرته : فکرشم نکن نمیزارم
کوک : مامان مجبوریم
ته : اگه نریم هممون بدبخت میشیم
مامان ته : نمیذارم(بغض)
ته : مامان میدونم ازم ناراحت میشی ولی من چه بزاری چه نزاری میرم
مامان ته : خفه شو زنتونو کجا ول میکنین میرین اخه (گریه)
کوک : مامان گریه نکن
مادرته : خفه شین تخمه سگای آشغال مگه کوک بابای تو و بابای ته تو همون عملیات کره شمالی نمردن اخه من نمیزارم نه من خوانوادمو یه بار از دست دادم پسرامو از دست نمیدم(گریه و داد)
هانی : مامان راست میگه
سوبین : مامانی گریه نکن
کوک : ته دیر میشه
ته : بریم
هانی : کوک وایسا بینم حق ندارین برین (بغض)
لارا : تهیونگ بلند شدمو از پشت بغلش کردمو گفتم
لارا : میشه نری (گریه)
ته : ببخشید
مادر ته : نه نرین وایسین(گریه)
سوبین : مامان ناراحت نشو برمیگردن
هانی : آخ اگع برگردی پدرتو در میارم
لارا : واقعا رفتن
سوبین : هوم
نینا : با...بابا..بابایییی(جیغو گریه)
هانی : هممم مامانی گریه نکن بابا میاد
- ۲.۳k
- ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط