نوشتهاند

نوشته‌اند:
اربابی یک کیسه پول به غلامش داد که آن را برای بزرگی ببرد و گفت:

اگر قبول کند تو را آزاد خواهم کرد.
غلام آن کیسه پول را آورد ولی آن بزرگ قبول نکرد.
غلام بسیار اصرار کرد اما فایده‌ای نداشت. بالاخره گفت:
قبول کن که آزادی من بسته به این امر دارد. بزرگ گفت:
بله، ولی با قبول این کیسه و آزادی تو من برده و بنده اربابت خواهم شد.

@allahplus
دیدگاه ها (۳)

💗 زندگی رانفسی ارزش غم خوردن نیست 💗 ودلم بس تنگ است💗 بازهم م...

افغانستان اکنون دو تا رئیس جمهور داره 👇 🔹 از ملت دوست و برا...

از بزرگی سؤال کردند: نادان‌ترین مردم کیست؟ گفت:‌ آن‌که دوست ...

گویند: شخصی از عابدی خواست که او را موعظه کند.عابد در جواب گ...

#بزرگترین_آرزوP53سری تکون داد و با جدیتی که تو صداش مشخص بود...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

تقدیم به محبوبم:🫀🌹مـنم ؏اشق تـریـن مجنون ؛ تو هستـے نــور چش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط