Part
Part 3.
دختر از سرمای نوشیدنی به خودش جمع شد و داد آرومی زد
÷بیب تازه اولشه
-بیب ؟
با خالی شدن ویسکی روی بدنش کراپ جذب سفیدش به تنش چسبید و بدن دختر رو نمایان کرد
÷این چیه پوشیدی یه دامن که انگار یه تیکه پارچیت
با این کراپت تو رفتی پیش دوستت یا بار؟
-نه نرفتم بزار بهت توضیح بدم
÷نه نمیخوام
و شروع کرد به لیس زدن بدن دختر
÷او بدن شیرینت مزه ی تلخ این نوشیدنی رو میگیره
(بعدش نماز خوندن)
پسر بدن بیجون ا.ت رو برد اتاق مهمان بود
کنارش خوابید
-چرا اومدیم اینجا
÷چون تخت کثیفه همینجا میخوابیم
-باشه
ویو صبح
نامجون که بیدار شد کنارش بدن بیجون دختر رو دید
که لباش از گریه خشک شدن و رد اشک ها روی گونش مونده بود روی اشک هارو بوسید و رفت صبحانه رو آماده کنه
یک ساعت بعد
رفت بالا و ا.ت رو بیدار کرد
÷دختر بابایی بیدار شو
- ها چیه قیافش خواب آلود بود
÷پاشو
-ا.ت یاد دیشب افتاد و اشک هاش سرازیر شد از نامجون دوری کرد
÷دخترم ازم دوری نکن
-لطفا نزدیکم نیا
نامجون ا.ت رو بغل کرد موهاش رو نوازش میکرد
÷هیش آروم باش نفسم
کمی بعد ا.ت آروم شد
÷بیا بریم حموم بعد صبحانه بخوریم
-باشه
دختر رو برد حموم بعد موهاشو رو خشک کرد برآید استایل بغل کرد بوسش بردش پایین
و گذاشتش روی صندلی میز ناهار خوری و صبحانه رو جلوش گذاشت
÷بخور بدنت خیلی ضعیف شده
-باشه ددی
÷چی گفتی (ذوق زده شد بچم)
-ددی
÷اوم خوشم اومد بازم بگو
-باشه پررو شدی دیگه
÷حرف نزن صبحانتو بخور
-باشه بابایی
÷آفرین پرنسسم(سر دختر رو ناز کرد)
خدایا یه نامجون به ما نمیرسه🌚
The end.
دختر از سرمای نوشیدنی به خودش جمع شد و داد آرومی زد
÷بیب تازه اولشه
-بیب ؟
با خالی شدن ویسکی روی بدنش کراپ جذب سفیدش به تنش چسبید و بدن دختر رو نمایان کرد
÷این چیه پوشیدی یه دامن که انگار یه تیکه پارچیت
با این کراپت تو رفتی پیش دوستت یا بار؟
-نه نرفتم بزار بهت توضیح بدم
÷نه نمیخوام
و شروع کرد به لیس زدن بدن دختر
÷او بدن شیرینت مزه ی تلخ این نوشیدنی رو میگیره
(بعدش نماز خوندن)
پسر بدن بیجون ا.ت رو برد اتاق مهمان بود
کنارش خوابید
-چرا اومدیم اینجا
÷چون تخت کثیفه همینجا میخوابیم
-باشه
ویو صبح
نامجون که بیدار شد کنارش بدن بیجون دختر رو دید
که لباش از گریه خشک شدن و رد اشک ها روی گونش مونده بود روی اشک هارو بوسید و رفت صبحانه رو آماده کنه
یک ساعت بعد
رفت بالا و ا.ت رو بیدار کرد
÷دختر بابایی بیدار شو
- ها چیه قیافش خواب آلود بود
÷پاشو
-ا.ت یاد دیشب افتاد و اشک هاش سرازیر شد از نامجون دوری کرد
÷دخترم ازم دوری نکن
-لطفا نزدیکم نیا
نامجون ا.ت رو بغل کرد موهاش رو نوازش میکرد
÷هیش آروم باش نفسم
کمی بعد ا.ت آروم شد
÷بیا بریم حموم بعد صبحانه بخوریم
-باشه
دختر رو برد حموم بعد موهاشو رو خشک کرد برآید استایل بغل کرد بوسش بردش پایین
و گذاشتش روی صندلی میز ناهار خوری و صبحانه رو جلوش گذاشت
÷بخور بدنت خیلی ضعیف شده
-باشه ددی
÷چی گفتی (ذوق زده شد بچم)
-ددی
÷اوم خوشم اومد بازم بگو
-باشه پررو شدی دیگه
÷حرف نزن صبحانتو بخور
-باشه بابایی
÷آفرین پرنسسم(سر دختر رو ناز کرد)
خدایا یه نامجون به ما نمیرسه🌚
The end.
- ۲.۷k
- ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط