شیشه خون
#شیشهخون
p25
تهیونگ:ا.ت و جیسو و بورام خونه لیساعن
کوک:خب خوبه بگین چ غلطی بکنم
جیمین:میگیم داریرمینبرس میبریمش به یه رستوران آشتی کنین
تهیونگ:براش اهنگ بنویس و براش بخون
کوک:این دوتا رو باهم انجام میدیم خب جیمین رستوران با تو تهیونگ:بقیه کارا هم باتو
(پرش زمانی ب فردا صبح)
بورام:ا.تتتتت(گریه)
ا.ت:چیشده بورام(تعجب)
جیسو:کوک کوک تصادف کرده بخاطر تو(گریه)
ا.ت:یه لحظه اصلا ضربان قلبمو حس نکردم و یهو انگار اشکام روی گونه هام داشتن مسابقه میدادن یکی پس از دیگری میریخت و عربده میکشیدم و با خودم کلنجار میرفتم
ینی من اینکارو با کوکم کردم
چقد خری آخه ا.ت
کوک الان کجاست هاااا(عربده.گریه)
لیسا:بیاین بریم بدویین
ا.ت:بریم بریم
بورام:وای بچه ها ا.ت از شدت ناراحتی،بیهوش شده
جیسو:عالیه
بورام:بزار یه زنگ ب جیمینم بزنم
جیمین:جونم عزیزم
بورام:عزیزم آماده این ما تا ده دقیقه دیگه میرسیم
جیمین:آماده امادییم
بورام:باشه پس میبینمت
جیمین:باشه عزیزم بای
بورام :بای
^یه ربع بعد^
ویو ا.ت:یه چیز نرمو زیر دماغم حس،کردمو دماغمو خاروندم یه چیزی چشممو میزد چشممو با نور خورشید باز کردمو با آسمون صاف و آبی روبرو شدم با یاد آوری اتفاقات از جام سری بلند شدمو کوکو صدا زدم که دیدم یکی داره اهنگ میخونه این صدا چقدر آشناست بعد تموم شدن اهنگ دورو ورم نکاه کردم کسی نبود و من رو به تخت نرم و سفید بودم که یهو همه گفتن
همه:سوپرایزززز
و رفتن کنار که یه نفر با اهنگ نزدیکم شد
کوک:افتخار رقص میدید مادمازل؟
ا.ت:ک ک کوکککک(میپره بغلش)
حالت خوبه عشقم جایی ک درد نمیکنه
کوک:آنقدر نگرانم بودی؟ ببخشید حالم خوبه عشقم حالا میای،برقصیم؟
ا.ت:با کمال میل مسر جئون
*همه میان وسط و روی شن های دریا تانگو میرقصیدن*
ا.ت:میخواستم بگم ک پام درد گرفته که یهو کوک نزدیکم سد و منو ب خودش چسبوند و همجا ساکت شد چشمامو بازو بسته کردم که کوک فقط یکم مونده بود ب لبام حمله کنه کمرمو گرفتو منو بیشتر ب خودش جسبوند ک دستمو گزاشتم روی سینش حتا از روی کت و شلوار هم میتونستم سیسبک هاشو حس کنم که بیشتر بهم نزدیک شد......
حمایت نشههع؟🥲
p25
تهیونگ:ا.ت و جیسو و بورام خونه لیساعن
کوک:خب خوبه بگین چ غلطی بکنم
جیمین:میگیم داریرمینبرس میبریمش به یه رستوران آشتی کنین
تهیونگ:براش اهنگ بنویس و براش بخون
کوک:این دوتا رو باهم انجام میدیم خب جیمین رستوران با تو تهیونگ:بقیه کارا هم باتو
(پرش زمانی ب فردا صبح)
بورام:ا.تتتتت(گریه)
ا.ت:چیشده بورام(تعجب)
جیسو:کوک کوک تصادف کرده بخاطر تو(گریه)
ا.ت:یه لحظه اصلا ضربان قلبمو حس نکردم و یهو انگار اشکام روی گونه هام داشتن مسابقه میدادن یکی پس از دیگری میریخت و عربده میکشیدم و با خودم کلنجار میرفتم
ینی من اینکارو با کوکم کردم
چقد خری آخه ا.ت
کوک الان کجاست هاااا(عربده.گریه)
لیسا:بیاین بریم بدویین
ا.ت:بریم بریم
بورام:وای بچه ها ا.ت از شدت ناراحتی،بیهوش شده
جیسو:عالیه
بورام:بزار یه زنگ ب جیمینم بزنم
جیمین:جونم عزیزم
بورام:عزیزم آماده این ما تا ده دقیقه دیگه میرسیم
جیمین:آماده امادییم
بورام:باشه پس میبینمت
جیمین:باشه عزیزم بای
بورام :بای
^یه ربع بعد^
ویو ا.ت:یه چیز نرمو زیر دماغم حس،کردمو دماغمو خاروندم یه چیزی چشممو میزد چشممو با نور خورشید باز کردمو با آسمون صاف و آبی روبرو شدم با یاد آوری اتفاقات از جام سری بلند شدمو کوکو صدا زدم که دیدم یکی داره اهنگ میخونه این صدا چقدر آشناست بعد تموم شدن اهنگ دورو ورم نکاه کردم کسی نبود و من رو به تخت نرم و سفید بودم که یهو همه گفتن
همه:سوپرایزززز
و رفتن کنار که یه نفر با اهنگ نزدیکم شد
کوک:افتخار رقص میدید مادمازل؟
ا.ت:ک ک کوکککک(میپره بغلش)
حالت خوبه عشقم جایی ک درد نمیکنه
کوک:آنقدر نگرانم بودی؟ ببخشید حالم خوبه عشقم حالا میای،برقصیم؟
ا.ت:با کمال میل مسر جئون
*همه میان وسط و روی شن های دریا تانگو میرقصیدن*
ا.ت:میخواستم بگم ک پام درد گرفته که یهو کوک نزدیکم سد و منو ب خودش چسبوند و همجا ساکت شد چشمامو بازو بسته کردم که کوک فقط یکم مونده بود ب لبام حمله کنه کمرمو گرفتو منو بیشتر ب خودش جسبوند ک دستمو گزاشتم روی سینش حتا از روی کت و شلوار هم میتونستم سیسبک هاشو حس کنم که بیشتر بهم نزدیک شد......
حمایت نشههع؟🥲
۳.۸k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.