پارت Blood moon

پارت ۱۱۷ Blood moon



ا/ت:یوناااااااااا


با صدام برگشت طرفم وقتی چشمش بهم خورد دوید سمتم

محکم بغلش کردم


وقتی دلتنگیم به اندازه ی کافی برطرف شد

از اغوشم کشیدمش بیرون

که صدای سوجینو از پشت سرم شنیدم


سوجین با لبخند با یونا سلام کرد

گوشیم زنگ خورد به صفحه نگاه کردم


ا/ت:سوجین جونگکوکه

سوجین:خب جوابشو نده

ا/ت:هااااااان؟

سوجین:خب مگه باهاش قهر نبودی الانم جواب نده

یکی اروم زدم به سرش

ا/ت:خنگ خدا من قهر نبودم اون قهر بود


سوجین:بابا تو جواب نده تا داش سوجینتو داری غم نداری


بعدشم رو کرد طرف یونا و گفت


سوجین:اگه میخواید جایی برید میرسونمتون


یونا:نه ممنون


سوجین:تعارف نکنید

یونا بعد هزارتا خواهش قبول کرد


......................................................................

من و یونا عقب نشسته بودیمو حرف میزدیم

سوجینم پشت فرمون



گوشی سوجین زنگ خورد

از توی اینه بهم نگاه کرد و گوشیو توی هوا تکون داد


سوجین:اقاتونن


سوجین:چیه؟



کوک:...


سوجین:اومدیم دور دور


کوک:..


سوجین:اتفاقا خیلیم براش خوبه بهتر از اینه که بمونه تو خونه از تنهایی بپوسه


کوک:...

سوجین:خب بابا
دیدگاه ها (۱)

پارت ۱۱۸ Blood moonسوجین:اقاتوننسوجین:چیه؟کوک:...سوجین:اومدی...

@kim_park_fic باهم یه کانال ایتا زدیمخواستی جوین بدهhttps://...

پارت ۱۱۶ Blood moonنوک بینیش قرمز شده بود چشاشم به خاطر گریه...

پارت ۱۱۵ Blood moonدکتره وقتی فهمید حالم بده پزشک مخصوصو خبر...

پارت ۹۰ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۵ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط