امروز که مثله هر روز خسته ترین موجود ،شیب نسبتا ناملایم خ
امروز که مثله هر روز خسته ترین موجود ،شیب نسبتا ناملایم خیابون منتها به کوچه مون رو بالا میومدم و بر خلاف اصول پیاده روی گاهی برای باز نشدن زیاده سوراخ های بینیم ب منظور دریافت اکسیژن کافی،دهنم رو هم به طور نامحسوسی باز میکردم.
.از دور تمام ۳۲دندون مصنوعی و غیر مصنوعیه حاج عنایت ک من رو از توی تاریکی انتهای کوچه دیده بود ،قابل روئیت بود...
پاکند کردم تا برسه و بقولی تعارف تیکه پاره کنیم.
بادیدن چهره خسته من لبخند پیرمرد ب صورتش ماسید و بعد از یه احوال پرسی و خوبی بابا جان های مخصوصش ک یک لبخند دلچسبی چاشنیشان میکند سفارش کرده ک ب بابا یاد اوری کنم فردا دوشنبه استُ سرای بازنشستگان محله تشریف ببرن_پارک نزدیک خونه سرای بازنشستگانِ_
زیر لب باشه حتمنی گفتم و کلید رو توی در حیاط چرخوندم،و همزمان ب این فکر میکردم ک هنوز بازنشسته نشده خودشونوملزم به چه کارهایی میکنن و ....
،منظره روبرو تداعیِ پاییزی بود که حتی اگر تمام شهر هم سبز میشد هواش به ادم به هر زبونی حالی میکرد این روزا ذات پاییزی دارن.
برگای خشک کف حیاط و باغچه پریشون تر از من ...
داخل ک میام میفهمم امشب مادر خونه منم و مادرم خونه نیست...
ظرفای کثیف رو ک شستم ،رخت چرکارو خالی میکنم تو ماشین،اب جوش درست میکنم،پیاز هارو خلالی خورد میکنم و سرخشون میکنم،لوبیاسبز های پاک کرده رو بسته بندی میکنم و میچینم تو فریزر،دوباره میرم سر غذا،میرسم ب اون مرحله ک مامانا در غذارو میزارن و زیرشو کم میکنن تا مثلا جا بیوفته،کاره لباسشویی تموم شده و باید رو بند پهن بشن و بعضی ها هم نمدار برن واسه اتو شدن...موقع اتو کشیدن لباسا ب این فکر میکنم چقدر کار بود ک باید انجام میدادی...و چقدر خسته میشی،اما نه ،حواسم نبود ک تو هیچ وقت این کارهارو تنهایی انجام نمیدی و بابا که امشب بهانه گیرپای یکی از کتاباش نشسته بود و گاهی از بالای عینک به تلوزیون روشن نگاهی مینداخت و سکوتش گوش ادمو کر میکرد،همیشه با تمام خستگیش کمکت میکرد..
. و من امروز با اون حجم خستگی چطور اینهمه کار رو انجام دادم؟حالا میفهمم کاره هر روز بابا واسه اینه که تو انگیزشی
میخاد کنار تو خستگیش رفع بشه و جونِ دوباره بگیره...
و من میخام ک یکمی خوشحال بشی حداقل امروز رو ...حالا میفهمم ک اون دمنوش البالو و به دونه اخرشب هاتون چقدر لذت بخشه....
پ.ن باشید،بودنتون خوبه
حالا میفهمم زندگی کردن
شاد بودن
انگیزه میخاد...
پ.ن۲اینم امشب ما✋
#زندگیاتون_پر_انگیزه😍
#انگیزه_جان_هاتون_کیان؟
#صرفا_نوشتیم_تا_ننوشته_نمانیم😓 ✌
#بی_ارایه_تر_از_همیشه
.از دور تمام ۳۲دندون مصنوعی و غیر مصنوعیه حاج عنایت ک من رو از توی تاریکی انتهای کوچه دیده بود ،قابل روئیت بود...
پاکند کردم تا برسه و بقولی تعارف تیکه پاره کنیم.
بادیدن چهره خسته من لبخند پیرمرد ب صورتش ماسید و بعد از یه احوال پرسی و خوبی بابا جان های مخصوصش ک یک لبخند دلچسبی چاشنیشان میکند سفارش کرده ک ب بابا یاد اوری کنم فردا دوشنبه استُ سرای بازنشستگان محله تشریف ببرن_پارک نزدیک خونه سرای بازنشستگانِ_
زیر لب باشه حتمنی گفتم و کلید رو توی در حیاط چرخوندم،و همزمان ب این فکر میکردم ک هنوز بازنشسته نشده خودشونوملزم به چه کارهایی میکنن و ....
،منظره روبرو تداعیِ پاییزی بود که حتی اگر تمام شهر هم سبز میشد هواش به ادم به هر زبونی حالی میکرد این روزا ذات پاییزی دارن.
برگای خشک کف حیاط و باغچه پریشون تر از من ...
داخل ک میام میفهمم امشب مادر خونه منم و مادرم خونه نیست...
ظرفای کثیف رو ک شستم ،رخت چرکارو خالی میکنم تو ماشین،اب جوش درست میکنم،پیاز هارو خلالی خورد میکنم و سرخشون میکنم،لوبیاسبز های پاک کرده رو بسته بندی میکنم و میچینم تو فریزر،دوباره میرم سر غذا،میرسم ب اون مرحله ک مامانا در غذارو میزارن و زیرشو کم میکنن تا مثلا جا بیوفته،کاره لباسشویی تموم شده و باید رو بند پهن بشن و بعضی ها هم نمدار برن واسه اتو شدن...موقع اتو کشیدن لباسا ب این فکر میکنم چقدر کار بود ک باید انجام میدادی...و چقدر خسته میشی،اما نه ،حواسم نبود ک تو هیچ وقت این کارهارو تنهایی انجام نمیدی و بابا که امشب بهانه گیرپای یکی از کتاباش نشسته بود و گاهی از بالای عینک به تلوزیون روشن نگاهی مینداخت و سکوتش گوش ادمو کر میکرد،همیشه با تمام خستگیش کمکت میکرد..
. و من امروز با اون حجم خستگی چطور اینهمه کار رو انجام دادم؟حالا میفهمم کاره هر روز بابا واسه اینه که تو انگیزشی
میخاد کنار تو خستگیش رفع بشه و جونِ دوباره بگیره...
و من میخام ک یکمی خوشحال بشی حداقل امروز رو ...حالا میفهمم ک اون دمنوش البالو و به دونه اخرشب هاتون چقدر لذت بخشه....
پ.ن باشید،بودنتون خوبه
حالا میفهمم زندگی کردن
شاد بودن
انگیزه میخاد...
پ.ن۲اینم امشب ما✋
#زندگیاتون_پر_انگیزه😍
#انگیزه_جان_هاتون_کیان؟
#صرفا_نوشتیم_تا_ننوشته_نمانیم😓 ✌
#بی_ارایه_تر_از_همیشه
۴.۸k
۰۹ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.