داشتم از این شهر می رفتم

داشتم از این شهر می رفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد!

البته...
این فقط می تواند یک قصه باشد!
در این شهرِ دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم
سوار کشتی شوم و
تو صدایم کنی

فقط می خواهم بگویم
تو نجاتم دادی
تا اسیرم کنی


#رسول_یونان
دیدگاه ها (۱۰)

من و زمین با هم همدردیم او تنش خشکیده و من قلبم آسمان از او ...

وقتی تلفن زنگ می زندیعنی از یاد نرفته ایحتی اگر به اشتباه شم...

از خواب خسته ام .به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم ;چیزی شبیه ...

به زخم های دلت جای گریه می خندید . . .نمک نداشت ،بجایش شکر ب...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۲فرداا.ت تو ذهنش :از خواب بیدار شدم...

پارت ۱۶+اوه پس یعنی میتونی سوار شی؟ نمیوفتی ازش کوتوله ؟ -چه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط