پرنسس من🤍🥂
#پرنسس_من🤍🥂
#part_20
× اومدم پسرمو ببینم.... کار اشتباهی کردم؟
- هه... اوکی حالا دیدی میتونی بری
× آره دیدم.... ولی نمیدونستم که نامزد داری!
- نامزد؟
× الان صداش نکردی پرنسس؟
بخاطر لج بابام هم که شده میگم یون سوک دوست دخترمه...
- آها یون سوک رو میگی؟ خب آره که چی؟
× هیچی مبارکه!... ولی بهش اعتماد نکن چون از پشت بهت خنجر میزنه!
بعد از گفتن این حرفش آروم زد به بازوم و رفت.... منظورش از این حرف چی بود؟ اون یون سوک رو میشناسه؟ یعنی چی ممکنه بهم خنجر بزنه؟...مخم داره میترکه!
- صبر کن!
برگشت به سمتم
- بشین صحبت کنیم...
× بلاخره سر عقل اومدی!
#part_20
× اومدم پسرمو ببینم.... کار اشتباهی کردم؟
- هه... اوکی حالا دیدی میتونی بری
× آره دیدم.... ولی نمیدونستم که نامزد داری!
- نامزد؟
× الان صداش نکردی پرنسس؟
بخاطر لج بابام هم که شده میگم یون سوک دوست دخترمه...
- آها یون سوک رو میگی؟ خب آره که چی؟
× هیچی مبارکه!... ولی بهش اعتماد نکن چون از پشت بهت خنجر میزنه!
بعد از گفتن این حرفش آروم زد به بازوم و رفت.... منظورش از این حرف چی بود؟ اون یون سوک رو میشناسه؟ یعنی چی ممکنه بهم خنجر بزنه؟...مخم داره میترکه!
- صبر کن!
برگشت به سمتم
- بشین صحبت کنیم...
× بلاخره سر عقل اومدی!
۶.۹k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.