پرنسسمن

#پرنسس_من🤍🥂
#part_22

به محض اینکه این حرفم تموم شد صدای جیغ یون سوک بلند شد!


[ علامت جونگکوک: - علامت بابای جونگکوک: × علامت یون سوک: +]


- چه غلطی کردی حرو///مزاده؟ ( با داد )

نفهمیدم چجوری خودمو به بالا رسوندم ولی وقتی رسیدم دیدم که تهیونگ کنار در افتاده و بی‌هوشه....یون سوک هم رو تخت با وحشت بهم نگاه‌ میکنه.... کنار جفتشون دوتا مرد وایساده بودن اس///لحه هاشون رو کنار سر تهیونگ و یون سوک گذاشته بودن.... این حرو///مزاده ها چجوری اومدن تو؟.... اینجا چخبره؟
رفتم کنار تهیونگ و تکونش دادم

- تهیونگ؟ تهیونگ؟ پاشو... به هوش بیا لعنتی!

× فکر نکنم حالا حالاها به هوش بیاد بیخودی خودتو خسته نکن پسرم!

- تو چیکار‌ کردی؟ حرو//مزاده میگم چیکار کردیی؟ ( با داد )... چرا اینکارو کردی؟ چیکار به دوستام داشتی اشغال؟

× انقدر واست مهمه؟... تهیونگ که بی‌ هوشه ولی یون سوک بیداره چرا نمیری پیش اون؟

آیش لعنتی... الان یون سوک مهمتره یا تهیونگ؟... ولی به اون گفته بودم یون سوک دوست دخترمه و چاره ای جز اینکه تظاهر کنم نگرانشم نداشتم... واسه همین از جام بلند شدم و خواستم برم به سمتش

× نه دیگه دیر شد.... تو تهیونگ رو‌ انتخاب کردی!

- خب که چی؟

+ جونگکوک کمکم کن.... لطفا کمکم کن!
دیدگاه ها (۰)

#پرنسس_من🤍🥂#part_23+ جونگکوک کمکم کن... لطفا‌ کمکم کن!به یون...

#پرنسس_من🤍🥂#part_24+ جون...جونگکوک... نه!برگشتم و به چشماش خ...

#پرنسس_من🤍🥂#part_21اومد و رو مبل نشست....بلاخره سوالم رو به ...

#پرنسس_من🤍🥂#part_20× اومدم پسرمو ببینم.... کار اشتباهی کردم؟...

رمان افسر پلیس پارت ⁷که شخصی لبامو بوسید رفتم تو شک باورم نم...

خون آشام عزیز (86)

black flower(p,297)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط