حال ماییم و قفس با پر و بال خودمان

حال ، ماییم و قفس با پر و بال خودمان
کاش ما را بگذارند به حال خودمان

بهتر آن است که آماده ی پرواز شویم
دل ببندیم به امّید محال خودمان

گرچه انگور نشد غوره ی باغ دل ما
باتو مستیم ازین میوه ی کال خودمان

صافی آینه را بگذر و بگذار که ما
دلخوشِ خامیِ خشتیم و سفال خودمان

ما که داریم به درد خودمان می میریم
بگذارید بمانیم به حال خودمان
دیدگاه ها (۱)

ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ؟ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪﺑﻪ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭِ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﮐﻤﯽ ...

حال ، ماییم و قفس با پر و بال خودمانکاش ما را بگذارند به حال...

بنگر به جهان چه طَرْف بربستم؟ هیچ،وَز حاصلِ عمر چیست در دستم...

پشت دروازه ے شهرعابرے خسته و افتاده زِ پانه به قصدِ گذر از د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط