چند شاتی

چند شاتی
part: ²
همه تو بار مست بودن ولی ا. ت نیمه مست بود ینی کمی هوشیار
بود. باران بی تردید روی خیابان فرود می آمدند
هوا سنگینی خاصی داشت. گرفته بود
و این ا. ت رو آزار میداد بعد از اینکه از اون رستوران خارج شد بدون اینکه
توجه داشته باشه کجا قدم برمیداره ناگهان وارد آن کوچه شد
هیچ کس در اون نزدیکی نبود یعنی اگه میمرد هم کسی باخبر نمیشد
جلو تر رفت صدای ناله های کم جان کسی از انتهای کوچه به گوش میرسید
که با صدای تفنگ از بین رفت
معلوم بود تفنگش صدا خفه کن داره چون صدا بلند نبود جوری که کسی بیرون از کوچه بشنود
ا. ت پشت دیوار قایم شد تا صحنه رو دید حالت تهوه گرفت یه جنازه ی تیکه پاره شده قاتل اون کی بود؟
اکسش؟ اون.. اون یه روانی به تمام معنا بود
یه قاتل روانی
وقتی میخواست از اونجا بره یه دفعه پاچ رفت روی قوطی ویسکی که اونجا رو زمین افتاده بود
ا. ت: هولی شت
جیمین: به به.. دو تا قتل تو یه روز؟ جالبه(پوزخند)
ا. ت الان کامل مستی از سرش پریده بود
سعی کرد با پلیس تماس بگیره ولی گوشیش خاموش شد
ا. ت: لعنت بهت الان باید شارژت تموم میشد
جیمین با شنیدن صدای آشنایی به پشت دیوار نزدیک شد
با دیدن ا. ت خشکش زد اون... اون ا. ت بود همون اکسش
پوزخند زد
جیمین: به به... ببین کی اینجاست. یه غریبه ی آشنا
ا. ت با هنر رزمی که بلد بود باهاش مبارزه کرد
ولی بی فایده بود.
که جیمین اونو بین خودش و دیوار زندانی کرد
جیمین: کوچولو تلاشات جواب نمیده
ا. ت: ازت متنفرم... حق داشتم اون موقعه باهات بهم زدم
وگرنه منم الان مثل اونا مرده بودم
جیمین اخمی کرد ولی بعدش پوزخند زد
جیمین: نه کوچولو اشتباه نکن من دوست داشتم نادونی خودت بود که یه مشت فتوشاپ مسخره رو جدی گرفتی من بعد از اینکه ازم جدا شدی پی بردم که آدما چقد میتونن کثیف باشن من برای محافظت از شما دخترای ضعیف آدم بدا رو میکشم که بتونید با خیال راحت زندگی کنید ولی اون پلیسای احمق اشتباه غهمیدن و من شدم آدم بده
اون جنازرو میبینی اونجا
اون یه متجاوز کثیفه که همه رو به خیال اینکه یه شرکت داره که میتونن اونجا استخدام شن گیر میندازه و بهشون تجاوز میکنه
جیمین راست میگفت تا الان هرچی آدم کشده بود همشون یا قاتل بودن یا متجاوز ولی کی اهمیت میداد به هر حال اون یه قاتل بود
ا. ت: در هر صورت تو یه قاتلی
تو ادمارو میکشی
جیمین: منــ
حرفش با صدای آژیر پلیس نصفه موند
جیمین: اوه مهمونامون از راه رسیدن
ا. ت رو روی شونش انداخت و از اونجا رفتن
ا. ت بیهوش روی کول جیمین بود به خاطر مصرف الکل زیاد بیهوش شده بود
پلیس ها وقتی اونجا رو برسی کردن
متوجه ی اثر انگشت های ا. ت شدن
ولی باز اثری از قاتل نبود
وقتی جیمین اونجارو ترک کرد
ا. ت رو به خونش برد
و ازش مراقبت کرد
وقتی ا. ت بهوش اومد
دید تو یه خونست. یه خونه ی آشنا با دقت به اطراف نگاه کرد هیچ چیز تغییر نکرد همه ی قاب عکسا همون بو و دکور اتاق هیچ چیز تغییر نکرد
(یه توضیح باید بدم ا. ت و جیمین قبلا عین عاشق و معشوق بودن
ینی باهم بودن و رابطشون خوب بودن باهم میخندیدن و گریه میکردن توی سختی و آسونی های زندگی همیشه باهم بودن مسافرت میرفتن اهنگ میخوندن خلاصه بهترین زندگی رو داشت ناگهان تو یه شب که جیمین و
ا. ت تو یه رستوران مجلل بودن و جیمین میخواست از ا. ت خاستگاری کنه
رفت تا تدارکات رو بیارن sms از شماره ی ناشناس برای ا. ت اومد
وقتی عکسارو دید بدنش یخ زد
اون... اون جیمین بود داشت چند نفرو میکشت نه یه عکس نه دوتا عکس
چندین عکس بود که اینو ثابت میکرد
اما ا. ت نمیدونست اون دشمن جیمینه (جیمین مافیا ی شماره یکه)
و میخواد اونو از مقامش پایین بکشه با چند تا عکس فتوشاپ چون میدونست ا. ت زندگیه جیمینه یعنی نفس جیمین به ا. ت بنده
عکسارو باور کرد
وقتی جیمین برگشت و جلوی ا. ت زانو زد و میخواست خاستگاری کنه
که ا. ت....
ادامه دارد....
دیدگاه ها (۶)

چند شاتیpart: ³جیمین جلوی ا. ت زانو زد تا خاستگاری کنه ولی ا...

چند شاتیPart: ⁴(end) ا. ت: کیـــحرفش با ورود پلیسا به خونه ن...

چند شاتی#درخواستی part: ¹سلام من ا. ت هستم 23 سالمه. شغلم پل...

سلامممدرخواستی دارید زیر این پست بزارید❤

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۸

شوهر دو روزه. پارت۷۴

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط