چند شاتی

چند شاتی
part: ³
جیمین جلوی ا. ت زانو زد تا خاستگاری کنه ولی ا. ت
بلند شد و یه سیلی به جیمین زد
ا. ت: قاتلل
جیمین: ا. ت چی میگی؟ چیشده؟
ا. ت: من باهات ازدواج نمیکنم تو یه قاتلی
جیمین: چی میگی من قاتل نیستم ا. ت خودتم اینو میدونی
ا. ت: این عکسارو نگا
جیمین: اینا.. ا. ت بخدا همشون دروغن من قاتل نیستم
ذ. ت: دیگه نمیخوام ببینمت(گریه)
جیمین همینجوری خشکش زده بود نمیدونست چی بگه
دروغ بودن همشون دروغ بود
چند وقت بعد جیمین فهمید کی عکسارو فرستاده و اونو کشت
ا. ت بعد از اون اتفاق افسردگی گرفت چون جونش به جیمین بسته بود
میخواست باور کنه جیمین راست میگه ولی عکسا چیز دیگه ای رو میگفت
ا. ت بعد از چند ماه رفت پلیس شد
و تو کارشم موفق بود
ولی هنوز ته قلبش
دلش پیش جیمین بود قلبش باور نمیکرد که قاتل باشه
ولی مغزش میگفت که عکسارو باور کنه و قیدشو بزنه
پایان فلش بک)

زمان حال

به بغل دستش نگا کرد دید جیمین خوابیده
دستشو به سمت صورتش برد ولی صورتشو لمس نکرد ترسید
هنوز اون روز توی ذهنش بود سنگینیشو احساس میکرد
اما مردد بود نمیدونست چیکار کنه حرفای دیشب جیمینو باور کنه
یا اونو به عنوان قاتل بشناسه؟
اون کسایی رو میکشت که ا. ت و بقیه داعم دنبالشون بودن و میخواستن دستگیرشون کنن ولی جیمین کار رو راحت تر میکرد
تو فکر بود که دید جیمین بیدار شد
جیمین: بیدار شدی؟
ا. ت: اره
جیمین: صبحت بخیر
الان میرم صبحانه درست میکنم بخوریم
ا. ت: نیازی نیست من اینجا نمیمونم
جیمین: چی؟ نه عزیزم فکر کردی میزارم بری؟
ا. ت: ینی چی ولم کن
جیمین: میدونی من چقدر بد از اون اتفاق دنبالت گشتم؟
هیچ جا نبودی
وقتی فهمیدم پلیس شدی
تموم اون کسایی که دنبالشون بودی رو کشتم که دستت به خون آلوده نشه
که صدمه نبینی تو اینارو دیدی
اون روزی که اون چانهیون عوضی(دشمن جیمین همون که عکسای فتو شاپ رو برای ا. ت فرستاد)
اون عکسای فتوشاپی رو برات فرستاد تو منو ول کردی حتی نپرسیدی حس من بهت چیه من قاتلم یا نه تو ایننارو ندیدی که چقدر عاشقت بودم من حاضرم برات آدم بکشم ولی بهت صدمه نمیزنم من بعد از اینکه تو رفتی دست به کشتن آدم بدا زدم وگرنه قبلش اینطوری نبود
ا. ت: جیمین.... تو یه قاتلی من شاید حرفتو باور کنم ولی پلیسا باور نمیکنن تو آدم کشتی درسته جزو آدم بدا بودن ولی در هر صورت تو قاتلی
جیمین: تو منو باور کن پیشم بمون بقیه رو ولشون کن
ا.ت: نمیشه جیمین بخدا نمیشه
جیمین: چرا نمیشه
مگه من میخوام بکشمت خودت منو میشناسی من همچین کاری نمیکنم
من فقط عاشقتم
ا. ت: منم عاشقتم... منم دوست دارم... ولی میترسم
اگه دوباره باهم باشیم پلیسا از طریق من بکشنت چی؟
من اون موقع چیکار کنم
جیمین:(ا. ت رو بغل کرد) نگار این نباش من هیچ وقت ولت نمیکنم
ا. ت زد زیر گریه
ا. ت: میدونی چقدر دل کندن ازت سخت بود اینکه بفهمم عشقم یه قاتله چقدر برام سخت بود من هنوز دوست دارم ولی میترسم
جیمین: نترس فقط بهم اعتماد کن
ا. ت: بهت اعتماد دارم
جیمین ا. ت رو عاشقانه بوسید
این بوسه نشانه ی دلتنگی، دوری، حرف های نا گفته، شب های تاریک
و سخت
اما به این معنا نبود که عشقشون ضعیفه هیچ چیز باعث از بین رفتن عشقشون نمیشد جز خالق عشق

................
عسلم صبحانه حاضره
ا. ت داشت میرفت سر میز که با صدای در متوقف شد
ا.ت: کیه؟
جیمین: نمیدونم
ا. ت: من باز میکنم
به سمت در رفت و بازش کرد
که یهو....
ادامه دارد....
دیدگاه ها (۰)

چند شاتیPart: ⁴(end) ا. ت: کیـــحرفش با ورود پلیسا به خونه ن...

چند شاتی#درخواستیPart: ¹سلام من ا. ت هستم 21 سالمه من تو شرک...

چند شاتی part: ²همه تو بار مست بودن ولی ا. ت نیمه مست بود ین...

چند شاتی#درخواستی part: ¹سلام من ا. ت هستم 23 سالمه. شغلم پل...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط