حوصلم خیلی سر رفته چند تا پارت رو پشت سر هم میذارم
حوصلم خیلی سر رفته چند تا پارت رو پشت سر هم میذارم
___
یکمی اعصابم خورد شد که درمورد ران و ریندو اینطوری گفتن ولی بازم واکنشی نتونستم نشون بدم و داشتم میرفتم سمت در که یهو صدای باجی رو شنیدم
باجی:اوی ا/ت با اون لباسا بیرون نمیریا
ا/ت:مگه لباسام چشه؟
نگاهی کردم دیدم که اصلا وضعم خیلییی خرابه
یعنییی نمیتونست زودتر بگه که چیفویو و مایکی منو اینطوری نبینن؟
(وضعیت ا/ت:ینی فقط تنها چیزی که میتونم بگم اینه که ا/ت با یک نیم تنه ی خیلیی کوتاه بود و یک باکسر بندی و تمام•-•)
ا/ت(توی ذهنش):قطعا الان بهش بگم هم ریندو پشت دره و هم منو صد بار ازین بدترم دیده واکنش بدی نشون میده پس چیزی نگفتم و رفتم بالا سریع لباسامو عوض کردم و رفتم دلم دردش شدید ترم شده بود اصلا حالم خوب نبود
فقط رفتم بیرون دیدم ریندو به موتورش تکیه داده و داره با گوشیش کار میکنه
ریندو:چه عجب شاهدختمون اومد از قصرش بیرون
ا/ت:هیششش ریندوو دقیقا داداشمو مایکی و چیفویو ۲ دقیقه زودتر از تو اومدن اینجا الانم..آییییی وای خدا ریندو..بذار بقیش برای بعد..فقط ....فقط بیا بریم دکتر
ریندو:زودی سوار شو
بلاخره بعد از نیم ساعت رسیدیم
رفتیم داخل بعد از معاینم دکتر گفت که دلدردش عادیه و مادرزادی توی این سن دلدرد میگیرم یکم دارو داد تا اوکی بشم و بعدم رفتیم ساعت نزدیک ۴ عصر بود تا رسیدیم خونه شد ساعتای ۴ و نیم
با ریندو خداحافظی کردم و بوسه ی کوچیکی روی لب هاش گذاشتمو رفتم داخل
ا/ت:تادایماااا
دیدم باجی مایکی چیفویو همشون روبه روی در نشستن انگار که کاملا منتظر من بودن
باجی بدون وقفه و جواب حرفم خیلی طلبکارانه و معترضانه بهم گفت:ا/ت؟ با کی رفته بودی دکتر؟
ا/ت:چی؟ چی میگی تو؟ معلومه با اومارو رفته بودم(اومارو یکی از دوستای ا/ت ئه)
باجی:عه؟ نمیدونستم که بست فرندتم میتونی ببوسی؟
ا/ت:چیی؟ چی داری میگی من کی اومارو رو بوسیدم درضمن شاید شما پسرا انجام نمیدین ولی ما دخترا خیلی گونه ی همدیگه رو از روی علاقه میبوسیم...
مایکی:هه...ا/ت_چان ولی اونی که ما از پشت شیشه دیدیم که گونه نبود لب بود
ینی...ینی فهمیده بودن...نه نه نباید تابلو بازی در بیارم بحثو عوض میکنم
ا/ت:چتونه شماها مایکی_کون از شما دیگه انتظار نداشتم درضمن من الان ۱۵ سالمه حتی اجازه هم ندارم با یکی کیس برم؟
چیفویو:امم...بنظر من که مشکلی نداره ولی اگر باجی_سان مخالفه حتما اوکی نیس دیگه
ا/ت:چیفویو تو هیچی نگو که حتا حق با کل دنیا باشه اگر باجی_سااننن مخالف باشه توئم میگی حق با اونه و کل دنیا باید مطیع باجی باشه-_-
چیفویو دیگه چیزی نگفت و بهم خیره شد
باجی:اوی ا/ت درست حرف بزن با چیفویو
ا/ت:اصلا ولم کنین اه به شماها چه ربطی داره خودتونم امروز تنهایی برین دهن تنجیکو رو سرویسکنینواینکه
___
یکمی اعصابم خورد شد که درمورد ران و ریندو اینطوری گفتن ولی بازم واکنشی نتونستم نشون بدم و داشتم میرفتم سمت در که یهو صدای باجی رو شنیدم
باجی:اوی ا/ت با اون لباسا بیرون نمیریا
ا/ت:مگه لباسام چشه؟
نگاهی کردم دیدم که اصلا وضعم خیلییی خرابه
یعنییی نمیتونست زودتر بگه که چیفویو و مایکی منو اینطوری نبینن؟
(وضعیت ا/ت:ینی فقط تنها چیزی که میتونم بگم اینه که ا/ت با یک نیم تنه ی خیلیی کوتاه بود و یک باکسر بندی و تمام•-•)
ا/ت(توی ذهنش):قطعا الان بهش بگم هم ریندو پشت دره و هم منو صد بار ازین بدترم دیده واکنش بدی نشون میده پس چیزی نگفتم و رفتم بالا سریع لباسامو عوض کردم و رفتم دلم دردش شدید ترم شده بود اصلا حالم خوب نبود
فقط رفتم بیرون دیدم ریندو به موتورش تکیه داده و داره با گوشیش کار میکنه
ریندو:چه عجب شاهدختمون اومد از قصرش بیرون
ا/ت:هیششش ریندوو دقیقا داداشمو مایکی و چیفویو ۲ دقیقه زودتر از تو اومدن اینجا الانم..آییییی وای خدا ریندو..بذار بقیش برای بعد..فقط ....فقط بیا بریم دکتر
ریندو:زودی سوار شو
بلاخره بعد از نیم ساعت رسیدیم
رفتیم داخل بعد از معاینم دکتر گفت که دلدردش عادیه و مادرزادی توی این سن دلدرد میگیرم یکم دارو داد تا اوکی بشم و بعدم رفتیم ساعت نزدیک ۴ عصر بود تا رسیدیم خونه شد ساعتای ۴ و نیم
با ریندو خداحافظی کردم و بوسه ی کوچیکی روی لب هاش گذاشتمو رفتم داخل
ا/ت:تادایماااا
دیدم باجی مایکی چیفویو همشون روبه روی در نشستن انگار که کاملا منتظر من بودن
باجی بدون وقفه و جواب حرفم خیلی طلبکارانه و معترضانه بهم گفت:ا/ت؟ با کی رفته بودی دکتر؟
ا/ت:چی؟ چی میگی تو؟ معلومه با اومارو رفته بودم(اومارو یکی از دوستای ا/ت ئه)
باجی:عه؟ نمیدونستم که بست فرندتم میتونی ببوسی؟
ا/ت:چیی؟ چی داری میگی من کی اومارو رو بوسیدم درضمن شاید شما پسرا انجام نمیدین ولی ما دخترا خیلی گونه ی همدیگه رو از روی علاقه میبوسیم...
مایکی:هه...ا/ت_چان ولی اونی که ما از پشت شیشه دیدیم که گونه نبود لب بود
ینی...ینی فهمیده بودن...نه نه نباید تابلو بازی در بیارم بحثو عوض میکنم
ا/ت:چتونه شماها مایکی_کون از شما دیگه انتظار نداشتم درضمن من الان ۱۵ سالمه حتی اجازه هم ندارم با یکی کیس برم؟
چیفویو:امم...بنظر من که مشکلی نداره ولی اگر باجی_سان مخالفه حتما اوکی نیس دیگه
ا/ت:چیفویو تو هیچی نگو که حتا حق با کل دنیا باشه اگر باجی_سااننن مخالف باشه توئم میگی حق با اونه و کل دنیا باید مطیع باجی باشه-_-
چیفویو دیگه چیزی نگفت و بهم خیره شد
باجی:اوی ا/ت درست حرف بزن با چیفویو
ا/ت:اصلا ولم کنین اه به شماها چه ربطی داره خودتونم امروز تنهایی برین دهن تنجیکو رو سرویسکنینواینکه
۱۱.۵k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.