shadows murderer:قاتل سایه ها
shadows murderer:قاتل سایه ها
part:۷
"خیابان یورائه_ساعت 2 نیمه شب_ساختمان متروکه"
با کشیدن انگشتاش روی زمین سعی میکرد فرار کنه،اما هربار که موفق میشد چند قدمی خودش رو جلوتر بکشه دوباره به عقب کشیده میشد. اون قدر این کار رو تکرار کرده بود که رد خون انگشتاش روی زمین مونده بود. سعی میکرد با زبون بریده شدش به کسی که می گفت فرشته ی مرگشه التماس کنه که اونو نکشه. به خاطر بریده شدن اعضای بدنش درد غیر قابل توصیفی داشت اما نمیتونست فریاد بزنه و این بدترش میکرد. نفسش داشت می رفت که احساس کرد بدنش داره تو آتیش میسوزه. باز هم سعی کرد فریاد بزنه ولی فایده نداشت. میتونست با گوشای بریده شدش صدای آخرین لحظات زندگیش رو بشنوه.
جونگ کوک: اگه میدونستی قراره تو همچین روزی این شکلی بمیری بازم به کثافت کاریات ادامه میدادی؟
کل بدن مرد تو آتیش سوخت و روحش به طرز وحشتناکی از بدنش خارج شد.
" ساعت 8 صبح_ایستگاه پلیس دمون_ویو جنی"
پشت میز کارش نشسته بود و مشغول بررسی دوباره پرونده قتل اون فاحشه بود که...
لیسا: (در میزنه) اجازه هست بیام تو؟
لبخندی روی صورت جنی شکل گرفت. معلوم بود حوصلش سر رفته.
جنی: بیا داخل
لیسا درو باز میکنه و میاد تو.
جنی: بلاخره یه سری به اونی پیرت زدی؟
لیسا: تو که هرروز خونه منی
جنی دهنش رو باز کرد جواب لیسا رو بده که دوباره در اتاقش به صدا در اومد.
جنی: بیا داخل
تهیونگ همراه با یه پسر خوشتیپ وارد اتاق شد.
جنی: ایشون کیه؟
تهیونگ: یه کارآموزه قرار شد زیر دست تو کار کنه
لوهان: سلام من لو هان هستم و امسال سال آخر کارآموزیمه (خم میشه)
(گایز منظور لوهان اکسو نیست و لوهان فقط یه اسمه)
جنی: منم کیم جنیم و...
_افسر (با داد)
جنی با کلافگی داد زد: چرا هروقت میخوام حرف بزنم یکی میپره وسط؟
برای چند لحظه همه جا بخاطر ابهت صدای جنی ساکت شد.
جنی: چی میخواستی بگی؟
_یه قتل جدید اتفاق افتاده. توی ساختمون متروکه تو خیابون یورائه
جنی: چ...چی؟ دوباره؟
جنی: میریم اونجا
جنی بلند شد و همه دنبالش راه افتادن تا اینکه یهو وایستاد.
جنی: صبر کن ببینم تو کجا میای؟
لیسا: دارم میام همراه شما دیگه
جنی: بیخود تو میری خونه
لیسا: یاا جنی میدونی چقدر از پرونده های جنایی و قتل خوشم میاد. بزار بیام دیگه
جنی: نخیرم
"چند دقیقه بعد_داخل ماشین"
جنی: باورم نمیشه اجازه دادم بیای
لیسا: حالا دیدی؟ من هرچی که بخوام به راحتی به دست میارم
جنی با حرص جواب داد: کاری نکن همینجا پیادت کنم مانوبان
#فیک
#ایتزی #مامامو #بی_تی_اس #بلک_پینک #اکسو #ایستریکیدز #استرو #بی_تی_بی #اسمر_فود #بی_ال #مد_گل #مدگل #پریسا #سرنا #کیوت #جین #جیمین #تیهونگ #جونگ_کوک #نامجون #شوگا #رزی #لیسا #جنی #جیسو #چانویول #دی_و #موکبانگ
part:۷
"خیابان یورائه_ساعت 2 نیمه شب_ساختمان متروکه"
با کشیدن انگشتاش روی زمین سعی میکرد فرار کنه،اما هربار که موفق میشد چند قدمی خودش رو جلوتر بکشه دوباره به عقب کشیده میشد. اون قدر این کار رو تکرار کرده بود که رد خون انگشتاش روی زمین مونده بود. سعی میکرد با زبون بریده شدش به کسی که می گفت فرشته ی مرگشه التماس کنه که اونو نکشه. به خاطر بریده شدن اعضای بدنش درد غیر قابل توصیفی داشت اما نمیتونست فریاد بزنه و این بدترش میکرد. نفسش داشت می رفت که احساس کرد بدنش داره تو آتیش میسوزه. باز هم سعی کرد فریاد بزنه ولی فایده نداشت. میتونست با گوشای بریده شدش صدای آخرین لحظات زندگیش رو بشنوه.
جونگ کوک: اگه میدونستی قراره تو همچین روزی این شکلی بمیری بازم به کثافت کاریات ادامه میدادی؟
کل بدن مرد تو آتیش سوخت و روحش به طرز وحشتناکی از بدنش خارج شد.
" ساعت 8 صبح_ایستگاه پلیس دمون_ویو جنی"
پشت میز کارش نشسته بود و مشغول بررسی دوباره پرونده قتل اون فاحشه بود که...
لیسا: (در میزنه) اجازه هست بیام تو؟
لبخندی روی صورت جنی شکل گرفت. معلوم بود حوصلش سر رفته.
جنی: بیا داخل
لیسا درو باز میکنه و میاد تو.
جنی: بلاخره یه سری به اونی پیرت زدی؟
لیسا: تو که هرروز خونه منی
جنی دهنش رو باز کرد جواب لیسا رو بده که دوباره در اتاقش به صدا در اومد.
جنی: بیا داخل
تهیونگ همراه با یه پسر خوشتیپ وارد اتاق شد.
جنی: ایشون کیه؟
تهیونگ: یه کارآموزه قرار شد زیر دست تو کار کنه
لوهان: سلام من لو هان هستم و امسال سال آخر کارآموزیمه (خم میشه)
(گایز منظور لوهان اکسو نیست و لوهان فقط یه اسمه)
جنی: منم کیم جنیم و...
_افسر (با داد)
جنی با کلافگی داد زد: چرا هروقت میخوام حرف بزنم یکی میپره وسط؟
برای چند لحظه همه جا بخاطر ابهت صدای جنی ساکت شد.
جنی: چی میخواستی بگی؟
_یه قتل جدید اتفاق افتاده. توی ساختمون متروکه تو خیابون یورائه
جنی: چ...چی؟ دوباره؟
جنی: میریم اونجا
جنی بلند شد و همه دنبالش راه افتادن تا اینکه یهو وایستاد.
جنی: صبر کن ببینم تو کجا میای؟
لیسا: دارم میام همراه شما دیگه
جنی: بیخود تو میری خونه
لیسا: یاا جنی میدونی چقدر از پرونده های جنایی و قتل خوشم میاد. بزار بیام دیگه
جنی: نخیرم
"چند دقیقه بعد_داخل ماشین"
جنی: باورم نمیشه اجازه دادم بیای
لیسا: حالا دیدی؟ من هرچی که بخوام به راحتی به دست میارم
جنی با حرص جواب داد: کاری نکن همینجا پیادت کنم مانوبان
#فیک
#ایتزی #مامامو #بی_تی_اس #بلک_پینک #اکسو #ایستریکیدز #استرو #بی_تی_بی #اسمر_فود #بی_ال #مد_گل #مدگل #پریسا #سرنا #کیوت #جین #جیمین #تیهونگ #جونگ_کوک #نامجون #شوگا #رزی #لیسا #جنی #جیسو #چانویول #دی_و #موکبانگ
۵.۸k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.