از عشق تو

از عشق تو
که مملو می شوم...!

پنهانی ترین
حس درونم بی تابانه از چشمانم
دوست داشتنت را می‌بارد

در خیالم چنانم،
که هندسه ی آغوشت را
دگرگون تر می خواهم
تا هیچ ریاضیدانی را
توان دوباره ساختنش نباشد

میان بازوان مردانه ات
پیچک وار
هجیٰ می‌کنم واژه
واژه ی
عشق را
نیازم را...

#ماریا_کریمیان
#عاشقانه
دیدگاه ها (۳)

خسته از پچ پچ صورتکهاو آدمکهای پوشالی ،حبس شده ام در حصاری م...

ملودی قدمهایتبر سنگفرش خیابانهای شهرآخرین سکانس انتظار استبی...

باد در تنهایی خویش می رقصد ماه امادر تردید هنوز تو را می خوا...

با خیال تو ،ابرهای سرگردان پیراهن تنهایی خود را ،در چشمانم م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط