چند پارتی
جین اون دختره رو پس بزنه اما کاری نکرد'
انقدر ناراحت شدم که نوشیدنی خودم و جین رو تا ته خوردم&
جین داشت با جسیکا و چند نفر دیگه حرف میزد که نگام کرد
من حسابی مست شده بودم و نمی فهمیدم چه اتفاقی داره می افته
جین ویو*
جسیکا بهم حسشو اعتراف کرد، نمی دونستم چی کار کنم اما بنظرم ازش خوشم می امد
داشتیم با دوستام حرف می زدم که ا.ت رو مست دیدم که انگار می خواد گریه کنه
یهو دیدم جیهوب داره میره سمت ا.ت
دلم می خواست برم پیشش ببینم مشکلش چیه....
جسیکا: جین
جسیکا: جین اوپا
جین :بله
جیسکا : اوپا شب یه مهمونی هست بیا باهم بریم
جین : باشه
ا.ت ویو
حالم خیلی بد بود نیاز داشتم گریه کنم که جیهوب امد ، اونم یکی از دوستام بود.
جیهوب: ا.ت چی شده
ا.ت: (با بغض) هیچی نشده
جیهوب: اره حتما یه چیزی شده، تو قبلا زیاد نوشیدنی نمی خوردی
(نگاه ا.ت رفت روی جین)
جهیوب : اوه پس نتونستی اعتراف کنی
ا.ت : تو از کجا فهمیدی
جیهوب: با اون نگاه تو مگه میشه نفهمید
ا(.ت شروع می کنه به گریه)
ا.ت : نمی دونم
جیهوب : باید باهاش صحبت کنی
ا.ت: باشه
/زمان مهونی شب/
ا.ت ویو
وارد مهمونی شدم و سعی کردم جینو پیدا کنم
جیهوب امد....
انقدر ناراحت شدم که نوشیدنی خودم و جین رو تا ته خوردم&
جین داشت با جسیکا و چند نفر دیگه حرف میزد که نگام کرد
من حسابی مست شده بودم و نمی فهمیدم چه اتفاقی داره می افته
جین ویو*
جسیکا بهم حسشو اعتراف کرد، نمی دونستم چی کار کنم اما بنظرم ازش خوشم می امد
داشتیم با دوستام حرف می زدم که ا.ت رو مست دیدم که انگار می خواد گریه کنه
یهو دیدم جیهوب داره میره سمت ا.ت
دلم می خواست برم پیشش ببینم مشکلش چیه....
جسیکا: جین
جسیکا: جین اوپا
جین :بله
جیسکا : اوپا شب یه مهمونی هست بیا باهم بریم
جین : باشه
ا.ت ویو
حالم خیلی بد بود نیاز داشتم گریه کنم که جیهوب امد ، اونم یکی از دوستام بود.
جیهوب: ا.ت چی شده
ا.ت: (با بغض) هیچی نشده
جیهوب: اره حتما یه چیزی شده، تو قبلا زیاد نوشیدنی نمی خوردی
(نگاه ا.ت رفت روی جین)
جهیوب : اوه پس نتونستی اعتراف کنی
ا.ت : تو از کجا فهمیدی
جیهوب: با اون نگاه تو مگه میشه نفهمید
ا(.ت شروع می کنه به گریه)
ا.ت : نمی دونم
جیهوب : باید باهاش صحبت کنی
ا.ت: باشه
/زمان مهونی شب/
ا.ت ویو
وارد مهمونی شدم و سعی کردم جینو پیدا کنم
جیهوب امد....
۷۱.۷k
۱۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.