بابایی
بابایی
&(تو خواب یه چیزیای زیر لب میگه و لبخند پر رنگی می نه)
جیمین. آیی مثل فرشته ها میمونه
نامی. الان این کوچولو داره خواب میبینه که اینقدر شیرین میخنده؟
یونگی. اره خیلی نازه (خم میشه و اروم لپشو میبوسه)
ته. دوست دارم بچلونمش
هوپی. واقعا خوش به حال جین
کوک. هعی کاش بچه ی منم دختر بشه
نامی. مگه اهمیتی داره
کوک. خوب نه اما اگه دختر بشه خیلی خوبه آخه تروخدا ببینش فکر کن هر روز که چشماتو باز میکنی یه همچین فرشته ی کنارت باشه
ته. واقعا منم خیلی دوست دارم دختر دار بشم
جیمین. تو پنج تا بچه میخوای همش دختر؟
ته. نه چهار تا دختر یه دونه پسر
یونگی. بیچاره عروس ایندت
ته. نه دخترای من قراره خیلی مهربون باشن
&(یه غلطی تو خواب میخوره که باعث میشه موهای بلند شلاغیش بریزم دور بدنش)
نامی. آیی آخه نگاش کن چه نازه
هوپی. خیلی موهاش خوشگله(دستشو میندازه لای موهاش)
(صدای زنگ در)
کوک. من میرم باز کنم
ته. غذا هارو آوردن
کوک. اره کجا بزارم هیونگ
هوپی. بزار رو میز
یونگی. شما برین سر میز من آروم آروم بیدارش کنم نترسه
نامی. باشه
یونگی. خوشگلم عمویی عزیزدلم پرنسس بیدار شو(آروم در گوشش میگه و لپشو میبوسه)
&عمو جون ؟
یونگی. جونم عزیزم بلند شو غذا هارو آوردن
&باشه(از بغلش میاد بیرون و میره سر میز)
جیمین. اومدی پرنسس
&اره
ته. خوب خوابیدی
&اره خیلی بغل عمو یونگی خیلی خوب بود
یونگی. الهی فدات شم عزیزم (موهاشو از جلو صورتش کنار میزنه)
کوک. خوب چی میخوری خوشگلم
&فرقی نداره
هوپی. پس وایسا از اینا برات بریزم
& ممنون
(بعد از شام)
&(تو خواب یه چیزیای زیر لب میگه و لبخند پر رنگی می نه)
جیمین. آیی مثل فرشته ها میمونه
نامی. الان این کوچولو داره خواب میبینه که اینقدر شیرین میخنده؟
یونگی. اره خیلی نازه (خم میشه و اروم لپشو میبوسه)
ته. دوست دارم بچلونمش
هوپی. واقعا خوش به حال جین
کوک. هعی کاش بچه ی منم دختر بشه
نامی. مگه اهمیتی داره
کوک. خوب نه اما اگه دختر بشه خیلی خوبه آخه تروخدا ببینش فکر کن هر روز که چشماتو باز میکنی یه همچین فرشته ی کنارت باشه
ته. واقعا منم خیلی دوست دارم دختر دار بشم
جیمین. تو پنج تا بچه میخوای همش دختر؟
ته. نه چهار تا دختر یه دونه پسر
یونگی. بیچاره عروس ایندت
ته. نه دخترای من قراره خیلی مهربون باشن
&(یه غلطی تو خواب میخوره که باعث میشه موهای بلند شلاغیش بریزم دور بدنش)
نامی. آیی آخه نگاش کن چه نازه
هوپی. خیلی موهاش خوشگله(دستشو میندازه لای موهاش)
(صدای زنگ در)
کوک. من میرم باز کنم
ته. غذا هارو آوردن
کوک. اره کجا بزارم هیونگ
هوپی. بزار رو میز
یونگی. شما برین سر میز من آروم آروم بیدارش کنم نترسه
نامی. باشه
یونگی. خوشگلم عمویی عزیزدلم پرنسس بیدار شو(آروم در گوشش میگه و لپشو میبوسه)
&عمو جون ؟
یونگی. جونم عزیزم بلند شو غذا هارو آوردن
&باشه(از بغلش میاد بیرون و میره سر میز)
جیمین. اومدی پرنسس
&اره
ته. خوب خوابیدی
&اره خیلی بغل عمو یونگی خیلی خوب بود
یونگی. الهی فدات شم عزیزم (موهاشو از جلو صورتش کنار میزنه)
کوک. خوب چی میخوری خوشگلم
&فرقی نداره
هوپی. پس وایسا از اینا برات بریزم
& ممنون
(بعد از شام)
- ۱۲.۶k
- ۳۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط