زندگی مافیایی ما
زندگی مافیایی ما
پارت۱۳
این سوک:از ایم بیشر نمیتونم همراهیت کنم
و بعد از این حرفم دستم گزاشتم رو سینش و بینمون فاصله انداختم
تهیونگ: من میرم دو تا قهوه بیارم بشین و بعد از قهوه برو دنبال محموله
با داد باشه ای گفتم و رفتم سمت اینه قدی و پنکک و از کیفم برداشتم و دور لبم و درست کردم و رژ قهوه ایم و برداشتم روی لبام کشیدم لبام و روی هم چند بار فشار دادم و رفتم نشستم روی مبل
تهیونگ:حالا چند درصد این محموله برامون سود داره؟
این سوک: ۸۶درصد سود داره
تهیونگ: کسی باهات هست؟ بهتره تنها نری
این سوک: آره بادیگاردام هستن نگران نباش
مثل چی داشتم دروغ میگفتم هیچ کس باهام نبود بعد از خوردن قهوه بلند شدم و راه افتادم سمت در قبل از این که برم تهیونگ دستم و گرفت کشید سمت خودش و بوسه سطحی به لبام زد که چپ چپ نگاهش کردم
خنده ریزی کرد باهام بای بای کرد رفتم سمت ماشینم و سوار شدم لوکیشن و روشن کردم و راه افتادم برام عجیب بود آخه کدوم خری همچین جایی محموله میده چون شک کرده بودم از جیبم ردیابی که شوگا بهم داده بود و به سقف دهنم وصل کردم و ماشین و چپکی گزاشتم اونجا و پیاده شدم و رفتم سمت کسی که محموله رو آورده بود
؟:سلام تو برای تحویل محموله اومدی؟هه حداقل یه بادیگارد چیزی با خودت میاووردی
این سوک: زر نزن و محموله رو رد کن بیاد
؟:اوه پس از اون بی عصاب هایی خب خانوم بی اعصاب میشه امشب به ما یه حالی بدی؟
حضور کسی رو پشتم حس کردم با حس اینکه چیزی داره سمتم میاد جا خالی دادم که دیدم یه چاقو بود هه پس حسم درست بود ردیاب و روشن کردم منتظر حمله بعدی شدم
پارت۱۳
این سوک:از ایم بیشر نمیتونم همراهیت کنم
و بعد از این حرفم دستم گزاشتم رو سینش و بینمون فاصله انداختم
تهیونگ: من میرم دو تا قهوه بیارم بشین و بعد از قهوه برو دنبال محموله
با داد باشه ای گفتم و رفتم سمت اینه قدی و پنکک و از کیفم برداشتم و دور لبم و درست کردم و رژ قهوه ایم و برداشتم روی لبام کشیدم لبام و روی هم چند بار فشار دادم و رفتم نشستم روی مبل
تهیونگ:حالا چند درصد این محموله برامون سود داره؟
این سوک: ۸۶درصد سود داره
تهیونگ: کسی باهات هست؟ بهتره تنها نری
این سوک: آره بادیگاردام هستن نگران نباش
مثل چی داشتم دروغ میگفتم هیچ کس باهام نبود بعد از خوردن قهوه بلند شدم و راه افتادم سمت در قبل از این که برم تهیونگ دستم و گرفت کشید سمت خودش و بوسه سطحی به لبام زد که چپ چپ نگاهش کردم
خنده ریزی کرد باهام بای بای کرد رفتم سمت ماشینم و سوار شدم لوکیشن و روشن کردم و راه افتادم برام عجیب بود آخه کدوم خری همچین جایی محموله میده چون شک کرده بودم از جیبم ردیابی که شوگا بهم داده بود و به سقف دهنم وصل کردم و ماشین و چپکی گزاشتم اونجا و پیاده شدم و رفتم سمت کسی که محموله رو آورده بود
؟:سلام تو برای تحویل محموله اومدی؟هه حداقل یه بادیگارد چیزی با خودت میاووردی
این سوک: زر نزن و محموله رو رد کن بیاد
؟:اوه پس از اون بی عصاب هایی خب خانوم بی اعصاب میشه امشب به ما یه حالی بدی؟
حضور کسی رو پشتم حس کردم با حس اینکه چیزی داره سمتم میاد جا خالی دادم که دیدم یه چاقو بود هه پس حسم درست بود ردیاب و روشن کردم منتظر حمله بعدی شدم
۴.۷k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.