دوسـت روزهای دورم
دوسـت روزهای دورم
دوسـت روزهای خـوبم ،سـلام
امیـدوارم حـالت آنـقدر خـوب بـاشد که
همـیشه لبخـندبر چهره ات بدرخشد
دوسـت خـوبم،تابسـتان شـال و کلاهـش را جمـع کرده و شـهریور هم آخرین روزهایش را به نـمایش گذاشته است
بـوی کتـاب نـو ،هـمه جـا را گرفته است،
شـوق رفتن به مدرسه
حس خوب صبح بیدارشدن..
و دوباره پاییز،
همان پاییز همیشگی در راه است
ولی دوست خوبم این شهر دیگر مثل گذشته نیست
دیگر آدم ها برای دیدن هم وقت ندارند،
حتـی دریـغ از یک تماس تلفنی هم وقـت ندارند
همه را خلاصه کرده اند در چند برنامه مجـازی
دوست ندارم بگویم ولی اینجا آدم ها ار روی عکس پروفایل همدیگر را می پسندند،
ساعت ها برای هم متن و عکس عاشقـانه میفرستند،
ولی انگار میترسند با یکدیگر قرار بگذارند،
اگر هم همدیگر را ببیند هیچ اتفاق خاصی نمی افتد
""انگار یکسری چیزها درست نبوده است""
و به مرور سرد میشوند،
حتما میپرسی چرا؟
چون از اول هم فکر میکردند که علاقه ای داشته اند
میدانی آخرش چه میشود؟
همه چیز خـتم میشود به یک کلمه «بـلـاک»
تمام آن همه حرف،حس،علاقه و.... در پشت این کلمه دفن میشود و تمام
""ولی یک چیزهایی همیشه به یاد میمانند،
مثل اولین سلام""
عده ای هم هستند که هرشب عکس پروفایل شان را عوض میکنند،
به بهانه اینکه که آن یکنفر در لیست مخاطبشان ببیند،
همان یکنفری که همه دارند،
بعضی ها یواشکی و بعضی ها آشکار
و دوست خوبم نمیدانی یواشکی خواستن چه طعمی دارد
عده ای هستند که ساعت ها آنلاین میمانند و دریغ از یک سلام به یکدیگر نمیدهند،
آنقدر به عکس های هم نگاه میکنند که خوابشان میبرد،
یا مثلا تمام صحبت های قبلی شان را بارها میخوانند
عده ای هم هرشب بیدار میمانند،
هیچ دلیل منطقی ندارند
انگار منتظر یکنفری هستند که در لیست مخاطبین هم نیست
اینها تاریکی را به کام کرده اند،با بالشت های خیس خوابیده اند
می بینی دوسـت خـوبـم،
شـهر دیـگر مثـل گذشـته نیـست
و دردناک اینجاست که تمام این آدم ها فقط یکنفر را خواسته اند ولی دریغ از آن یکنفری که هیچوقت نیست
""همان یکنفری که سال هاست نیست""
#انگـار_دیگر_نیستی
#پاییزه_همیشگی
| #سروش_ایران |
دوسـت روزهای خـوبم ،سـلام
امیـدوارم حـالت آنـقدر خـوب بـاشد که
همـیشه لبخـندبر چهره ات بدرخشد
دوسـت خـوبم،تابسـتان شـال و کلاهـش را جمـع کرده و شـهریور هم آخرین روزهایش را به نـمایش گذاشته است
بـوی کتـاب نـو ،هـمه جـا را گرفته است،
شـوق رفتن به مدرسه
حس خوب صبح بیدارشدن..
و دوباره پاییز،
همان پاییز همیشگی در راه است
ولی دوست خوبم این شهر دیگر مثل گذشته نیست
دیگر آدم ها برای دیدن هم وقت ندارند،
حتـی دریـغ از یک تماس تلفنی هم وقـت ندارند
همه را خلاصه کرده اند در چند برنامه مجـازی
دوست ندارم بگویم ولی اینجا آدم ها ار روی عکس پروفایل همدیگر را می پسندند،
ساعت ها برای هم متن و عکس عاشقـانه میفرستند،
ولی انگار میترسند با یکدیگر قرار بگذارند،
اگر هم همدیگر را ببیند هیچ اتفاق خاصی نمی افتد
""انگار یکسری چیزها درست نبوده است""
و به مرور سرد میشوند،
حتما میپرسی چرا؟
چون از اول هم فکر میکردند که علاقه ای داشته اند
میدانی آخرش چه میشود؟
همه چیز خـتم میشود به یک کلمه «بـلـاک»
تمام آن همه حرف،حس،علاقه و.... در پشت این کلمه دفن میشود و تمام
""ولی یک چیزهایی همیشه به یاد میمانند،
مثل اولین سلام""
عده ای هم هستند که هرشب عکس پروفایل شان را عوض میکنند،
به بهانه اینکه که آن یکنفر در لیست مخاطبشان ببیند،
همان یکنفری که همه دارند،
بعضی ها یواشکی و بعضی ها آشکار
و دوست خوبم نمیدانی یواشکی خواستن چه طعمی دارد
عده ای هستند که ساعت ها آنلاین میمانند و دریغ از یک سلام به یکدیگر نمیدهند،
آنقدر به عکس های هم نگاه میکنند که خوابشان میبرد،
یا مثلا تمام صحبت های قبلی شان را بارها میخوانند
عده ای هم هرشب بیدار میمانند،
هیچ دلیل منطقی ندارند
انگار منتظر یکنفری هستند که در لیست مخاطبین هم نیست
اینها تاریکی را به کام کرده اند،با بالشت های خیس خوابیده اند
می بینی دوسـت خـوبـم،
شـهر دیـگر مثـل گذشـته نیـست
و دردناک اینجاست که تمام این آدم ها فقط یکنفر را خواسته اند ولی دریغ از آن یکنفری که هیچوقت نیست
""همان یکنفری که سال هاست نیست""
#انگـار_دیگر_نیستی
#پاییزه_همیشگی
| #سروش_ایران |
۳.۲k
۲۰ شهریور ۱۳۹۶