من دلم هرگز نمی آید که دلگیرت کنم

.من دلم هرگز نمی آید که دلگیرت کنم

یا که با خودخواهیم از زندگی سیرت کنم

هی نمک می ریختم با بیت بیت هر غزل

تا که با شعر خودم شاید نمک گیرت کنم

خواب خوب هرشبم بودی گمان کردم که تو

مال من هستی اگر هرجور تعبیرت کنم

گاه عاشق بودی گاهی بلای جان من

خوب یا بد من نمیدانم چه تعبیرت کنم

من فقط میخواستم مال خودم باشی همین

من فقط میخواستم پای خودم پیرت کنم…
دیدگاه ها (۲)

چگونه ازاحساساتــمبا قلم بنویســمازدردهاے نهفتـه ے قلبـمازبغ...

سخت است بخندی و دلت غم زده باشدهر گوشه ی پیراهن تو نم زده با...

تارے بزن با سـاز دلآتش بــزن بر راز دلوآنگــه همین پیمانــه ...

شیشۀ نازک احساس مرا دست نزن! چِندشم می شود از لکۀ انگشت دروغ...

تاجگذاری p9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط