118
118
ديشب شخص ناشناسي تلفن زد و گفت: منزل فلاني؟ گفتم: خودم هستم، بفرماييد. گفت: من شماره تلفن شما را به سختي پيدا كردم. اول تلفن زدم به آقاي باباچاهي، از ايشان تلفن آقاي لنگرودي را گرفتم. بعدا تلفن زدم به آقاي لنگرودي و از ايشان شماره تلفن آقاي صالحي را گرفتم...، بعدا تلفن زدم به آقاي صالحي و از ايشان تلفن جنابعالي را خواستم. ايشان هم شماره تلفن شما را به من دادند. من به آن شماره زنگ زدم، گفتند فلاني دو- سه سال است كه از اينجا رفته. پرسيدم شماره تلفن جديد آقاي فلاني را داريد؟ گفتند نه، نداريم. شما ميتوانيد از مركز 118 سوال كنيد. تلفن زدم به 118 و شماره تلفن شما را از آنجا گرفتم. گفتم: متاسفم كه اين همه توي زحمت افتادهايد. واقعا شرمندهام. حالا امرتان را بفرماييد؟ گفت: ميخواستم از شما تلفن آقاي احمدرضا احمدي را بگيرم!!!
(این داستان یه مزاحم تلفنیه که زنگ زده بود به داییم،یه ۱۵ دقیقه اوسکولش کرده بود،دقیقا همینطور به زبان کتابی حرف میزد)
ديشب شخص ناشناسي تلفن زد و گفت: منزل فلاني؟ گفتم: خودم هستم، بفرماييد. گفت: من شماره تلفن شما را به سختي پيدا كردم. اول تلفن زدم به آقاي باباچاهي، از ايشان تلفن آقاي لنگرودي را گرفتم. بعدا تلفن زدم به آقاي لنگرودي و از ايشان شماره تلفن آقاي صالحي را گرفتم...، بعدا تلفن زدم به آقاي صالحي و از ايشان تلفن جنابعالي را خواستم. ايشان هم شماره تلفن شما را به من دادند. من به آن شماره زنگ زدم، گفتند فلاني دو- سه سال است كه از اينجا رفته. پرسيدم شماره تلفن جديد آقاي فلاني را داريد؟ گفتند نه، نداريم. شما ميتوانيد از مركز 118 سوال كنيد. تلفن زدم به 118 و شماره تلفن شما را از آنجا گرفتم. گفتم: متاسفم كه اين همه توي زحمت افتادهايد. واقعا شرمندهام. حالا امرتان را بفرماييد؟ گفت: ميخواستم از شما تلفن آقاي احمدرضا احمدي را بگيرم!!!
(این داستان یه مزاحم تلفنیه که زنگ زده بود به داییم،یه ۱۵ دقیقه اوسکولش کرده بود،دقیقا همینطور به زبان کتابی حرف میزد)
۴۸۵
۲۰ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.