تا در آیینه پدیدار آیی

تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکه‌ها و دریاها را گریستم
ای پری‌وارِ در قالبِ آدمی
که پیکرت جز در خُلواره‌ی ناراستی نمی‌سوزد!
حضورت بهشتی‌ست
که گریزِ از جهنم را توجیه می‌کند،
دریایی که مرا در خود غرق می‌کند
تا از همه گناهان و دروغ
شسته شوم.
و سپیده‌دم با دست‌هایت بیدار می‌شود!

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

بارانمیراث خانوادگی ما بود!کوچک که بودماز سقف خانه ی ما میچک...

غمگین مشو عزیزِ دلممثل هوا کنار توامنه جایِ کسی را تنگ می‌کن...

باد می گذرد چلچله می چرخد و نگاه من گم می شوداز تو تا اوج تو...

آمدم تازه - رسیدم به زمستان شماگذرم کاش نمی خورد به توفان شم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط