ارباب کوک p14
ارباب کوک p14
ویو جونگکوک
جین: از ات پرسیدی
کوک: هنوز نه نمیدونم میدونه یا نه
جین: بنظرم هرچی زود تر بپرسی بهتر و به نفع (نمد درست نوشتم) توعه
کوک: خبر سوجون رو شنیدی
جین: نه مگ چیشده؟
کل ماجرارو برای جین توضیح دادم انگار نگران شد
جین: خیلی باید مواظبش باشی
کوک: امروز تهیونگ میخواد ات رو ببره بیرون
جین: با نگهبانان دیگ
کوک: اره
ویو ات
اون مرد بلنده سلام کرد اون کوتاهم سلام کرد
قد بلنده: سلام
قد کوتاه: سلامممممممممم
ات: سلام
تهیونگ: سلام داداشامممم
قد بلنده: بنظرم تو ات هستی درسته؟
ات: بله من اتم و 23 سالمه
قد بلند: منم نامجونم
قد کوتاه: منم جیمینم
ات: خوشبختم
نامجون و جیمین: ماهم
تهیونگ: خب دیگ منو ات صبحونه رو درست کردیم بیاین بخورین
جیمین: اوووو از اونجایی که یادم میاد تهیونگ اشپزی بلد نبود
تهیونگ: گگگگ با کمک ات درست کردم
نامجون: امیدوارم ات بتونه اشپزی یادش بده
ات:حتما(خنده)
تهیونگ: جونگکوک (عربده)
ویو کوک
اره بنظرم.... ای زهر مار
جین: یاع یاع یاع
رفتم کنار نرده ها طوری که بتونم ببینمشون دستمو گذاشتم رو نرده ها
کوک: چته
تهیونگ: بیاین صبحونه دیگ
کوک: اومدم
کوک: جین بیا بریم
♡ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡
نمد چرا اونموقع کامنتا بسته بود نتونستین حدس بزنینننن
ویو جونگکوک
جین: از ات پرسیدی
کوک: هنوز نه نمیدونم میدونه یا نه
جین: بنظرم هرچی زود تر بپرسی بهتر و به نفع (نمد درست نوشتم) توعه
کوک: خبر سوجون رو شنیدی
جین: نه مگ چیشده؟
کل ماجرارو برای جین توضیح دادم انگار نگران شد
جین: خیلی باید مواظبش باشی
کوک: امروز تهیونگ میخواد ات رو ببره بیرون
جین: با نگهبانان دیگ
کوک: اره
ویو ات
اون مرد بلنده سلام کرد اون کوتاهم سلام کرد
قد بلنده: سلام
قد کوتاه: سلامممممممممم
ات: سلام
تهیونگ: سلام داداشامممم
قد بلنده: بنظرم تو ات هستی درسته؟
ات: بله من اتم و 23 سالمه
قد بلند: منم نامجونم
قد کوتاه: منم جیمینم
ات: خوشبختم
نامجون و جیمین: ماهم
تهیونگ: خب دیگ منو ات صبحونه رو درست کردیم بیاین بخورین
جیمین: اوووو از اونجایی که یادم میاد تهیونگ اشپزی بلد نبود
تهیونگ: گگگگ با کمک ات درست کردم
نامجون: امیدوارم ات بتونه اشپزی یادش بده
ات:حتما(خنده)
تهیونگ: جونگکوک (عربده)
ویو کوک
اره بنظرم.... ای زهر مار
جین: یاع یاع یاع
رفتم کنار نرده ها طوری که بتونم ببینمشون دستمو گذاشتم رو نرده ها
کوک: چته
تهیونگ: بیاین صبحونه دیگ
کوک: اومدم
کوک: جین بیا بریم
♡ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡
نمد چرا اونموقع کامنتا بسته بود نتونستین حدس بزنینننن
۱۷.۴k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.