ارباب کوک p16
ارباب کوک p16
تهیونگ
از اتاق ات اومدم بیرو رفتم پایین همه تو پذیرایی بودن یا سرون تو گوشی بود یا تلویزیون نگاه میکردن
تهیونگ: نمیدونین ات چی میگفت
جین: چی
تهیونگ: داش میگفت اینا چدر خوشگلن چقدر جنتلمنن چقدر ددین
جیمین: اوووو(خنده)
نامجون: رومون کراش زد
جین: وقتی صورت ولد واید هندسام رو میبینه معلومه کراش میزنه دیگ
کوک: ولی من از همتون خوشگل ترم(سرش تو گوشی)
جیمین: من به این کیوتی رو من کراش نزنه
تهیونگ: منم شلغمم
نامجون: الان ات میاد ساکت باشین
ویو ات
لباسمو پوشیدم رفتم یه ارایش خیلی کم کردم کفشامم پوشیدم در رو باز کردم از پله ها رفتم پایین
ات: تهیونگ من حاضرم
تهیونگ: بریم؟
ات: بریم
جیمین: خوش بگذره
تهیونگ: ایندفعه که من نیستم عملیات رو خوب انجام بدین
ات: اگر کار داری میتونیم الان نریم
تهیونگ: نه مهم نیس بریم
تهیونگ اومد کنارم رفتیم از عمارت بیرون تو حیاط عمارت بودیم
تهیونگ: خب حالا کجا بریم
ات: نمیدونم هرجا که تو دوست داری من هیچ جارو بلد نیستم
تهیونگ: باش
کای: به به کجا
تهیونگ: منحرف بدبخت دارم ات رو میبرم بیرون
کای: کور که نیستم میبینم منظورم اینه کجا دارین میرین
تهیونگ: هنوز نمیدونیم
کای: با ات کاری نکنیا
ات: یاااااا شماها چقدر منحرفین
ما الان وسط حیاط عمارت بودیم کای رفت داخل عمارن جیسان از کنارم رد شد جوری که با شونش منو هول داد
ات: ای چته
جیسان: تو چرا میخوری بهم شونم درد گرفت
ات: من خوردم بهت یا تو
تهیونگ: بسه دیگ جیسان برو به کارات برس ات بیا بریم
تهیونگ دستم رو گرفت دیدم جیسان داره با حرص نگام میکنه منو تهیونگ رفتیم سوار ماشین شدیم
ات: اه چقدر من از این جیسان بدم میاددددد
تهیونگ:(خنده)
تهیونگ
از اتاق ات اومدم بیرو رفتم پایین همه تو پذیرایی بودن یا سرون تو گوشی بود یا تلویزیون نگاه میکردن
تهیونگ: نمیدونین ات چی میگفت
جین: چی
تهیونگ: داش میگفت اینا چدر خوشگلن چقدر جنتلمنن چقدر ددین
جیمین: اوووو(خنده)
نامجون: رومون کراش زد
جین: وقتی صورت ولد واید هندسام رو میبینه معلومه کراش میزنه دیگ
کوک: ولی من از همتون خوشگل ترم(سرش تو گوشی)
جیمین: من به این کیوتی رو من کراش نزنه
تهیونگ: منم شلغمم
نامجون: الان ات میاد ساکت باشین
ویو ات
لباسمو پوشیدم رفتم یه ارایش خیلی کم کردم کفشامم پوشیدم در رو باز کردم از پله ها رفتم پایین
ات: تهیونگ من حاضرم
تهیونگ: بریم؟
ات: بریم
جیمین: خوش بگذره
تهیونگ: ایندفعه که من نیستم عملیات رو خوب انجام بدین
ات: اگر کار داری میتونیم الان نریم
تهیونگ: نه مهم نیس بریم
تهیونگ اومد کنارم رفتیم از عمارت بیرون تو حیاط عمارت بودیم
تهیونگ: خب حالا کجا بریم
ات: نمیدونم هرجا که تو دوست داری من هیچ جارو بلد نیستم
تهیونگ: باش
کای: به به کجا
تهیونگ: منحرف بدبخت دارم ات رو میبرم بیرون
کای: کور که نیستم میبینم منظورم اینه کجا دارین میرین
تهیونگ: هنوز نمیدونیم
کای: با ات کاری نکنیا
ات: یاااااا شماها چقدر منحرفین
ما الان وسط حیاط عمارت بودیم کای رفت داخل عمارن جیسان از کنارم رد شد جوری که با شونش منو هول داد
ات: ای چته
جیسان: تو چرا میخوری بهم شونم درد گرفت
ات: من خوردم بهت یا تو
تهیونگ: بسه دیگ جیسان برو به کارات برس ات بیا بریم
تهیونگ دستم رو گرفت دیدم جیسان داره با حرص نگام میکنه منو تهیونگ رفتیم سوار ماشین شدیم
ات: اه چقدر من از این جیسان بدم میاددددد
تهیونگ:(خنده)
۱۵.۸k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.