منشی من [پارت ۶]
منشی من [پارت ۶]
[پرش زمانی به چند روز بعد]
(لباس ارا رو اسلاید بعدی میزارم)
سوهو : برنامه امروز چیه؟
ارا : یه جلسه بعد ظهر دارد و
سوهو : و چی؟
ارا : شب شام خانوادگی دعوت هستید [با حرص ]
ویو ارا
وقتی اونو دیدم یه لحظه امپرم زد بالا عصابم خیلی خورد شددد میخواستم تبلت خورد کنم ولی نمیشد
ویو سوهو
با شنیدنش حالم گرفته شد ، ولی ارا ، خیلی یه لحظه ریکشن نشون داد. خیلی عجیب بود که من گفتم
سوهو : خوبی ارا ؟
ارا : آره، آره خوبم ، میشه برم دستشویی
سوهو : باش برو
ویو ارا
با بغض به سمت در رفتم
سوهو : زود بیا
ارا : باش[با بغض ]
رفتم تو دستشویی درو قفل کردمو نشستم زار زار گریه کردم
ارا : مامان ، ما، مان ، تو نگرا، ن نباش انت،قامتو میگیر،مم[با گریه شدید]
سریع خودمو جمع جور کردمو از دستشویی زدم بیرون رفتم سمت اتاق سوهو تق تق [درمیزنه ]
سوهو : بیاتو
ارا : ببخشید دیر شد
سوهو : نه اشکال نداره ؛ خوبی؟
ارا : آره خوبم [خنده تلخ]
سوهو : خوبه ، پس شب حاضر باش باهم بریم
ارا : کجا ؟
سوهو : بریم بار ، معلومه دیگه بریم خونه بابام
ارا : نه[داد] چیز یعنی نمیشه کار دارم
سوهو : چه کاری داری ؟ [یه آبروشو میده بالا]
ارا : با دوستام میخوام برم بیرون [با استرس]
سوهو : دوستات کیه ان؟ [داره میاد سمت ارا]
ارا : با دو ، دوستای ایدلم [با لکنت ] چرا داری میای نزدیکم؟
سوهو : گفتم با کدوم دوستات ؟ [چند قدم بینشون فاصله ست]
(ادمین : نچ نچ ذهنت منحرف شد واقعا که برو نمازتو بخون😔📿🤲🏻)
که در باز شد [خماری😂]
شرط نداریم خیلی مهربون شدم 😂
[پرش زمانی به چند روز بعد]
(لباس ارا رو اسلاید بعدی میزارم)
سوهو : برنامه امروز چیه؟
ارا : یه جلسه بعد ظهر دارد و
سوهو : و چی؟
ارا : شب شام خانوادگی دعوت هستید [با حرص ]
ویو ارا
وقتی اونو دیدم یه لحظه امپرم زد بالا عصابم خیلی خورد شددد میخواستم تبلت خورد کنم ولی نمیشد
ویو سوهو
با شنیدنش حالم گرفته شد ، ولی ارا ، خیلی یه لحظه ریکشن نشون داد. خیلی عجیب بود که من گفتم
سوهو : خوبی ارا ؟
ارا : آره، آره خوبم ، میشه برم دستشویی
سوهو : باش برو
ویو ارا
با بغض به سمت در رفتم
سوهو : زود بیا
ارا : باش[با بغض ]
رفتم تو دستشویی درو قفل کردمو نشستم زار زار گریه کردم
ارا : مامان ، ما، مان ، تو نگرا، ن نباش انت،قامتو میگیر،مم[با گریه شدید]
سریع خودمو جمع جور کردمو از دستشویی زدم بیرون رفتم سمت اتاق سوهو تق تق [درمیزنه ]
سوهو : بیاتو
ارا : ببخشید دیر شد
سوهو : نه اشکال نداره ؛ خوبی؟
ارا : آره خوبم [خنده تلخ]
سوهو : خوبه ، پس شب حاضر باش باهم بریم
ارا : کجا ؟
سوهو : بریم بار ، معلومه دیگه بریم خونه بابام
ارا : نه[داد] چیز یعنی نمیشه کار دارم
سوهو : چه کاری داری ؟ [یه آبروشو میده بالا]
ارا : با دوستام میخوام برم بیرون [با استرس]
سوهو : دوستات کیه ان؟ [داره میاد سمت ارا]
ارا : با دو ، دوستای ایدلم [با لکنت ] چرا داری میای نزدیکم؟
سوهو : گفتم با کدوم دوستات ؟ [چند قدم بینشون فاصله ست]
(ادمین : نچ نچ ذهنت منحرف شد واقعا که برو نمازتو بخون😔📿🤲🏻)
که در باز شد [خماری😂]
شرط نداریم خیلی مهربون شدم 😂
۵.۸k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.