پارت۱۷...من مال توعم




×:بخاطر اون عوضی حالت بد شد بعد نمیتونی ولش کنی؟....برام مهم نیس حتا اگه بمیرمم تورو میبرم..تو خواهر منی پس هرچی میگمو انجام بده*اخرش با داد*

+:اوپا.....لطفا..داد نزن....من...نمیخوام...ولش کنم...

×:تو الان حالت خوب نیس نمیتونی تصمیم بگیری..یکم استراحت کن بعد باهم حرف میزنیم

+:...باش...حدقل...به جیمین...بگو بیاد..

×:خدا لعنتش کنه....باشه

ویوکوک:
این عوضی چی داره که خواهرم عاشقشه اون ی خوناشامه بهش آسیب میزنه...امیدوارم راضی شه باهام بیاد وگرنه مجبور میشم از ی راه دیگه با خودم ببرمش..رفتم پیش جیمین و بهش گفتم ات میخواد ببینتش بدو بدو رفت پیشش

_:ا..ت...خوبی..من معذرت میخوام...سر ی فیلم کلی بلا سرت...اوردم....منو میبخشی*گریه*

+:گریه نکن....من تورو..خیلی وقته بخشیدم..اشکاتو پاک کن

_:ات...بهتره با کوک بری...من بهت آسیب میزنم...بامن بودن خوب نی..

+:متوجه حرفات...هستی؟..من مال توعم..پس جایی نمیرم...

_:میخوای مال من باشی؟

+:هوم...دوست دارم پارک جیمین

_:ات...دوست دخترم میشی؟

+:...نه

_:ب...ا...شه*ناراحت*

+:شوخی کردم...ناراحت نشو...چرا نشم..آییی

_:خوبی؟بگم دکتر بیاد؟*بغض*

+:نه...دکتر نمیخواد دردش عادیه
...میشه بریم خونه؟...از محیط اینجا...متنفرم

_:حدقل دو روز بمون یکم بهتر شو بریم خونه

+:هوفففففف

_:کیوت*خنده*

+:گگگگ...نخند

_:باشه باشه..میرم بیرون استراحت کن

+:باش

*رفت جلو پیشونی ات رو بوسید رفت بیرون*

_:جئون جونگ‌کوک*وسط فیک میگم ولی باز..ناموسا به جونگ کوک جنکوک نگین اعصابم‌خورد میشه..اخه جنکوک چیه واقعا شبیه شیپ جنی و کوکه*

×:ات خوبه؟

_:خوبه...اتو ول نمیکنم...اگه میخوای ببریش..باید اول از رو جنازم رد شی

×:برای بردن خواهرم نیاز به اجازه تو ندارم..لازم باشه از رو جنازتم رد میشم

_:بهتر از هرکس میدونی چیزی که مال منه مال منه

×:ات مال تو نیست

_:ات مال منه..از هر طرف نگا کنی متعلق به منه

=:کوک...ات...خوبه*نفس نفس*

×:خوبه

=:وایی کشتم خودمو....ترافیک سنگین بود دیر شد...بهوش اومد..حالش چطوره؟

×:بهوش اومده..چیزی نگفت ولی میدونم‌درد داره

=:عا ببخشید حواسم نبود با شما قبلا اشنا شدیم؟

_:قبلا همو دیدیم..من پارک جیمینم

=:منم لی رونا هستم دوست صمیمی ات..خوشبختم

_:خوشبختم

×:رونا یکم حرف بزنیم؟

=:اول برم به ات سر بزنم بیام باشه؟

×:باش برو

*رونا رفت داخل اتاق ات*.

=:اتتتتتت عنتررررررر خوبیییییی جونننن به لبببب شدمممم...تو راههه داشتممم سکته میکردمممم..

+:خوبم خوبم اروم باش..کجا بودی مگه؟*خنده*

=:سوئیس...وسط‌جلسه بودم کوک زنگ زد گفت خودکشی کردی..از وسط جلسه پا شدم اومدم

+:همون جلسه مهمی که برای جمع کردن افراد میز ۶ سال طول کشید؟

=:اره...میدونم پدرم قراره جرم بده ولی مهم نیس.......


درسو ول کردم اومدم فیک نوشتم🤌🏻💚



دیدگاه ها (۶۷)

..*بغضضض*توخیلی مهربونی..اینو بدون اضافی نیستی...هروقت خواست...

خدایااااا سرمووو به کدوممم دیواررر بکوبممممممممممم

پارت۱۶...من مال توعم

پارت۱۵...من مال توعم

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

جیمین فیک زندگی پارت ۳۶#

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط