شمردم روزهای تیره بختی
شمردم روزهای تیره بختی
از آن روزی که بر تختم نشستی
نشستی بر توهم های خالی
به آمال درون با چیره دستی
تو می گفتی بهاری تازه دارم
فروخاکت به سر باضرب شستی
گرفتی کاسه ی صبرم به دستت
شکستی وعده را در وقت مستی
زبن افکنده ای دیوار خانه
چرا بر آسمانها شعله بستی؟
نه دین داری نه آئین و نه ریشه
فرو افتاده ای در دام پستی
از آن روزی که بر تختم نشستی
نشستی بر توهم های خالی
به آمال درون با چیره دستی
تو می گفتی بهاری تازه دارم
فروخاکت به سر باضرب شستی
گرفتی کاسه ی صبرم به دستت
شکستی وعده را در وقت مستی
زبن افکنده ای دیوار خانه
چرا بر آسمانها شعله بستی؟
نه دین داری نه آئین و نه ریشه
فرو افتاده ای در دام پستی
۶.۴k
۱۳ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.