بگو تا کی دل دیوانه دیدن

بگو   تا  کی دلِ  دیوانه  دیدن؟
به  تا کی در تب و  آلاله چیدن؟
به تا کی دوریت بر جان کشانم؟
به تا کی خون دل از دل خریدن؟
چرا  از  خاطرم   پا  بر  نداری؟
بگو  تا کی  به بستانت خزیدن؟
تو بودی پاره ای  ازجسم وجاتم
روا کی  بوده  تا  از هم  دریدن؟
به یادت می کشم تن را به ساحل
به تا کی  بار  سنگینت  کشیدن؟
زِ داغِ  دیدن  رخسارت    ایجان
دل  پُر خونِ جان  تا  کی تپیدن؟
دیدگاه ها (۱۱)

به چه تشبیه کنم عطر تو در باران رانیمه شب رد شدن از گردنه ی ...

شمردم    روزهای  تیره  بختیاز آن روزی که بر تختم نشستینشستی ...

فكر كن صبح شود نم نم باران بزنديارت از كوچه سرى تا ته ايوان ...

اگر قرار شود عشق را گناه بگیرندنگاه ابری شان را به سمت ماه ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط