سال پيش دوستم در اتاقش ناپديد شد
سال پيش دوستم در اتاقش ناپديد شد
همه جا را گشتيم اما بي فايده بود
انگار مثل كارتونها روي در و ديوار نقاشی كشيده بود و به دنياي پشت ديوارها رفته بود.
هنوز هم که گاهی به خانوادهاش سر میزنم به اتاقش میروم
ميايستم كنار پنجره
و به شعری كه روي ديوار نوشته خيره مي شوم:
تا شقایق هست زندگی باید کرد!
[رفتنبیبازگشت هادی در آن روز های غمانگیز و گرم تیرماه هزاروچهارصد]
همه جا را گشتيم اما بي فايده بود
انگار مثل كارتونها روي در و ديوار نقاشی كشيده بود و به دنياي پشت ديوارها رفته بود.
هنوز هم که گاهی به خانوادهاش سر میزنم به اتاقش میروم
ميايستم كنار پنجره
و به شعری كه روي ديوار نوشته خيره مي شوم:
تا شقایق هست زندگی باید کرد!
[رفتنبیبازگشت هادی در آن روز های غمانگیز و گرم تیرماه هزاروچهارصد]
۱۶.۲k
۱۲ تیر ۱۴۰۱