به دنبال خود گشتم

به دنبال خود گشتم
درچرخش گیسوانم
چیزی ازاو نیافتم
جز یک رد
رعد و برق چشمان
زیبای اوکه شاخه های
مرا سوخت اما باز
خیال را سپردم به
خاکستر و به بادها
افسوس که او هست
و من
از دست رفته ام
که هردم با دمی می آیم
و بانفسی می روم
دیدگاه ها (۴)

رفتی ندیدی ای یار من بی تو بیقرارممن میزبان داغ و سرخی لا...

با تو برایم عشق حس محشری داشت دیوانگی هم با تو لفظ دیگری داش...

در مصاف من و تقدیر، خدا خوابش بردتا مرا بست به زنجیر، خداخوا...

‍ بــیا قلـم ....مـرا بنـویـس ...!ایــن چــشــــم دیگــر ......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط